Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accelerate
U
شتاب دادن
accelerated
U
شتاب دادن
accelerates
U
شتاب دادن
accelerating
U
شتاب دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decelerete
U
بصورت منفی شتاب دادن
to huddle up a piece of work
U
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
Other Matches
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
at leisure
U
بی شتاب
speeding
U
شتاب
at full lick
U
با شتاب
in a hurry
U
در شتاب
accelerators
U
شتاب
speeds
U
شتاب
accelerator
U
شتاب
acceleration lane
U
خط شتاب
hustled
U
شتاب
speed
U
شتاب
hie thee
U
شتاب کن
expediency
U
شتاب
unhurriedly
U
بی شتاب
unhurried
U
بی شتاب
expedience
U
شتاب
hastiness
U
شتاب
precipitation
U
شتاب
haste
U
شتاب
hustling
U
شتاب
hustles
U
شتاب
pelts
U
شتاب
pelt
U
شتاب
pelted
U
شتاب
hustle
U
شتاب
cursoriness
U
شتاب
over hasty
U
پر شتاب
acceleration
U
شتاب
retardation
U
شتاب منفی
hurriedness
U
شتاب زدگی
positive acceleration
U
شتاب مثبت
post deflection acceleration
U
شتاب ثانوی
accelerometer
U
شتاب سنج
previousness
U
شتاب زدگی
centripetal acceleration
U
شتاب مرکزگرا
longitudinal acceleration
U
شتاب طولی
to come along
U
شتاب کردن
negative acceleration
U
شتاب منفی
spatchcock
U
با شتاب جادادن
post haste
U
با شتاب فراوان
hastener
U
شتاب کننده
make a push
U
شتاب کردن
hie
U
شتاب کردن
precipitateness
U
شتاب زدگی
angular acceleratin
U
شتاب زاویهای
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب
skelp
U
شتاب کردن
skelpit
U
شتاب کردن
skeet
U
شتاب کردن
net acceleration
U
شتاب برایند
net acceleration
U
شتاب خالص
acceleration of gravity
U
شتاب گرانی
hurries
U
راندن شتاب
hurry
U
شتاب کردن
hurry
U
راندن شتاب
hurrying
U
شتاب کردن
dispatch
U
کشتن شتاب
hurrying
U
راندن شتاب
despatching
U
کشتن شتاب
despatches
U
کشتن شتاب
dispatched
U
کشتن شتاب
acceleration of gravity
U
شتاب گرانش
acceleration of gravity
U
شتاب ثقل
apparent gravity
U
شتاب ثقل
whirry
U
شتاب کردن
dispatches
U
کشتن شتاب
hurriedly
U
از روی شتاب
angular acceleration
U
شتاب زاویهای
acceleration principle
U
اصل شتاب
despatched
U
کشتن شتاب
accelerating electrode
U
الکترود شتاب ده
no hurry
U
شتاب نداریم
accelerating power
U
قدرت شتاب
accelerated particle
U
ذره با شتاب
hurries
U
شتاب کردن
resultant acceleration
U
شتاب خالص
resultant acceleration
U
شتاب برایند
tilted
U
شتاب پرتاب
normal acceleration
U
شتاب عمودی
tilt
U
شتاب پرتاب
normal acceleration
U
شتاب قائم
apparent gravity
U
شتاب گرانی
acceleration of free fall
U
شتاب ثقل
acceleration of free fall
U
شتاب گرانی
acceleration space
U
فضای شتاب
acceleration time
U
زمان شتاب
acceleration due to gravity
U
شتاب ثقل
transverse acceleration
U
شتاب عرضی
acceleration coefficient
U
ضریب شتاب
tilts
U
شتاب پرتاب
speeds
U
شتاب حرکت
deceleration
U
شتاب منفی
jot
U
با شتاب نوشتن
peremptory
U
شتاب امیز
impact acceleration
شتاب ضربه ای
in a hurried state
U
در حال شتاب
jots
U
با شتاب نوشتن
jotted
U
با شتاب نوشتن
to make haste
U
شتاب کردن
to make a hurry
U
شتاب کردن
linear acceleration
U
شتاب خطی
to look sharp
U
شتاب کردن
speeding
U
شتاب حرکت
accelerator
U
شتاب دهنده
deceleration
U
شتاب کاهنده
accelerator
U
الکترد شتاب ده
accelerators
U
الکترد شتاب ده
speeds
U
میزان شتاب
speeds
U
شتاب کامیابی
accelerators
U
شتاب دهنده
speeding
U
میزان شتاب
speeding
U
شتاب کامیابی
speed
U
شتاب حرکت
speed
U
میزان شتاب
speed
U
شتاب کامیابی
electron acceleration
U
شتاب الکترون
d. haste
U
شتاب زیاد
hying
U
شتاب کردن
initial acceleration
U
شتاب اولیه
hasty
U
شتاب زده
instantaneous acceleration
شتاب لحظه ای
velocity
U
سرعت سیر شتاب
velocities
U
سرعت سیر شتاب
jerk
U
میزان تغییر شتاب
centrifugal acceleration
U
شتاب گریز از مرکز
grab off
U
با شتاب گرفتن قاپیدن
jerked
U
میزان تغییر شتاب
jerking
U
میزان تغییر شتاب
pelt
U
شتاب کردن ضربه
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
coefficient of acceleration
U
ضریب شتاب اقتصادی
pelts
U
شتاب کردن ضربه
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
accelerated particle
U
ذره شتاب دار
jerks
U
میزان تغییر شتاب
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
electron accelerator
U
شتاب دهنده الکترون
decelerating electrode
U
الکترد شتاب گیر
accelerator catalyst
U
کاتالیزور شتاب دهنده
accelerator board
U
تخته شتاب دهنده
ion accelerator
U
شتاب دهنده یون
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
ionic centrifuge
U
شتاب دهنده یونی
pelted
U
شتاب کردن ضربه
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
compass acceleration error
U
خطای شتاب جهت یاب
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
slow and sure
U
شتاب کار را خراب میکند
full pelt
U
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
kinetic lead
U
سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
gal
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals
U
واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
poomse
U
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
sthene
U
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
scrawls
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
U
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com