English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
net acceleration U شتاب برایند
resultant acceleration U شتاب برایند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
resulting U برایند
resulted U برایند
result U برایند
resultant U برایند
resultant of force U برایند نیرو
net force U نیروی برایند
resutant U نیروی برایند
resutant force U نیروی برایند
stresses resultant U برایند تنشها
load adjuster U خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
hustled U شتاب
hustle U شتاب
expedience U شتاب
unhurriedly U بی شتاب
hie thee U شتاب کن
speeds U شتاب
unhurried U بی شتاب
speeding U شتاب
hustles U شتاب
in a hurry U در شتاب
cursoriness U شتاب
pelt U شتاب
haste U شتاب
precipitation U شتاب
pelted U شتاب
pelts U شتاب
hastiness U شتاب
hustling U شتاب
over hasty U پر شتاب
accelerators U شتاب
speed U شتاب
acceleration U شتاب
accelerator U شتاب
acceleration lane U خط شتاب
at full lick U با شتاب
expediency U شتاب
at leisure U بی شتاب
angular acceleration U شتاب زاویهای
apparent gravity U شتاب ثقل
hie U شتاب کردن
coefficient of acceleration U ضریب شتاب
centripetal acceleration U شتاب مرکزگرا
angular acceleratin U شتاب زاویهای
hastener U شتاب کننده
acceleration space U فضای شتاب
acceleration principle U اصل شتاب
acceleration of gravity U شتاب ثقل
acceleration of gravity U شتاب گرانی
accelerometer U شتاب سنج
acceleration of gravity U شتاب گرانش
d. haste U شتاب زیاد
electron acceleration U شتاب الکترون
acceleration time U زمان شتاب
hurriedness U شتاب زدگی
previousness U شتاب زدگی
despatched U کشتن شتاب
skelp U شتاب کردن
skelpit U شتاب کردن
spatchcock U با شتاب جادادن
to come along U شتاب کردن
to look sharp U شتاب کردن
to make a hurry U شتاب کردن
to make haste U شتاب کردن
transverse acceleration U شتاب عرضی
whirry U شتاب کردن
precipitateness U شتاب زدگی
post haste U با شتاب فراوان
hying U شتاب کردن
impact acceleration شتاب ضربه ای
in a hurried state U در حال شتاب
initial acceleration U شتاب اولیه
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
linear acceleration U شتاب خطی
longitudinal acceleration U شتاب طولی
make a push U شتاب کردن
negative acceleration U شتاب منفی
net acceleration U شتاب خالص
resultant acceleration U شتاب خالص
no hurry U شتاب نداریم
normal acceleration U شتاب عمودی
normal acceleration U شتاب قائم
positive acceleration U شتاب مثبت
post deflection acceleration U شتاب ثانوی
skeet U شتاب کردن
accelerator U شتاب دهنده
speed U شتاب کامیابی
speed U میزان شتاب
speed U شتاب حرکت
speeding U شتاب کامیابی
speeding U میزان شتاب
speeding U شتاب حرکت
speeds U شتاب کامیابی
speeds U میزان شتاب
speeds U شتاب حرکت
accelerate U شتاب دادن
accelerated U شتاب دادن
accelerates U شتاب دادن
accelerating U شتاب دادن
retardation U شتاب منفی
dispatches U کشتن شتاب
dispatched U کشتن شتاب
accelerator U الکترد شتاب ده
accelerators U شتاب دهنده
accelerators U الکترد شتاب ده
jot U با شتاب نوشتن
jots U با شتاب نوشتن
jotted U با شتاب نوشتن
despatches U کشتن شتاب
despatching U کشتن شتاب
dispatch U کشتن شتاب
hasty U شتاب زده
acceleration of free fall U شتاب ثقل
tilts U شتاب پرتاب
hurriedly U از روی شتاب
deceleration U شتاب کاهنده
hurrying U راندن شتاب
hurrying U شتاب کردن
hurry U راندن شتاب
hurry U شتاب کردن
hurries U راندن شتاب
deceleration U شتاب منفی
hurries U شتاب کردن
tilted U شتاب پرتاب
accelerating electrode U الکترود شتاب ده
accelerated particle U ذره با شتاب
accelerating power U قدرت شتاب
tilt U شتاب پرتاب
apparent gravity U شتاب گرانی
acceleration coefficient U ضریب شتاب
acceleration due to gravity U شتاب ثقل
peremptory U شتاب امیز
acceleration of free fall U شتاب گرانی
centrifugal acceleration U شتاب گریز از مرکز
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
velocities U سرعت سیر شتاب
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
post haste U بسرعت شتاب فراوان
precipitately U از روی شتاب زدگی
accelerator board U تخته شتاب دهنده
accelerator catalyst U کاتالیزور شتاب دهنده
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
accelerated particle U ذره شتاب دار
velocity U سرعت سیر شتاب
coefficient of acceleration U ضریب شتاب اقتصادی
pelts U شتاب کردن ضربه
ion accelerator U شتاب دهنده یون
ionic centrifuge U شتاب دهنده یونی
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
electron accelerator U شتاب دهنده الکترون
jerk U میزان تغییر شتاب
linear accelerator شتاب دهنده خطی
pelted U شتاب کردن ضربه
pelt U شتاب کردن ضربه
jerking U میزان تغییر شتاب
decelerating electrode U الکترد شتاب گیر
jerked U میزان تغییر شتاب
jerks U میزان تغییر شتاب
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
grab off U با شتاب گرفتن قاپیدن
decelerete U بصورت منفی شتاب دادن
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
slow and sure U شتاب کار را خراب میکند
compass acceleration error U خطای شتاب جهت یاب
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
kinetic lead U سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
gal U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
gals U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
coriolis acceleration U شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ride control U سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
sthene U واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
pascal U فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
mush U افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
to huddle up a piece of work U کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com