English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
decency U شایستگی محجوبیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maidenliness U محجوبیت دوشیزه خویی
praiseworthiness U شایستگی
pertinence or nency U شایستگی
meritoriousness U شایستگی
deservingness U شایستگی
seemliness U شایستگی
decorousness U شایستگی
competency U شایستگی
aptness U شایستگی
befitting U شایستگی
sufficiency U شایستگی
adequacy U شایستگی
sufficienty U شایستگی
worthiness U شایستگی
skill U شایستگی
credential U شایستگی
qualification U شایستگی
expertise U شایستگی
competence U شایستگی
proficiency U شایستگی
adaptability U شایستگی
merits U شایستگی
merit U شایستگی
acceptability U شایستگی
abilities U شایستگی
merited U شایستگی
deserting U شایستگی
meriting U شایستگی
ability U شایستگی
qualification U شایستگی
competence U شایستگی
eligibility U شایستگی
deserts U شایستگی
desert U شایستگی
pertinency U موقعیت شایستگی
able U شایستگی داشتن
aptitudes U شایستگی لیاقت
aptitude U شایستگی لیاقت
meritoriously U از روی شایستگی
blameworthiness U شایستگی سرزنش
adorability U شایستگی ستایش
aptitude test U ازمون شایستگی
aptitude tests U ازمون شایستگی
combat proficiency U شایستگی رزمی
certificate of capacity U مدرک شایستگی
handsomeness U زیبائی شایستگی
fitness U صلاحیت شایستگی
suitability U مناسبت شایستگی
pertinence U موقعیت شایستگی
meetness U شایستگی مناسبت
adorableness U شایستگی ستایش
qualify U شایستگی پیدا کردن
certificate of achievement U مدرک تصدیق شایستگی
qualifies U شایستگی پیدا کردن
ablest U : توانابودن شایستگی داشتن
abler U : توانابودن شایستگی داشتن
eligibility U شایستگی برای انتخاب
habilitate U ملبس شایستگی داشتن
printability U شایستگی برای چاپ
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
merit rating U درجه بندی شایستگی
merit system U نظام شایستگی نگر
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
efficiency U کارایی وسیله یا نفر شایستگی
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
I can see an innate ability in that follow . دراو مایه و شایستگی می بینم
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
he is i. to do that U شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
picturesqueness U شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
honourable mentions U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com