Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gentlewomanlike
U
شایسته بانوان نجیب ومحترم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gentlemanlike
U
شایسته مرد نجیب
to respect oneself
U
رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
mesdames
U
بانوان
ladiesand gentelmen
U
بانوان و اقایان
donna
U
عنوان مودبانه بانوان
to make place for ladies
U
برای بانوان بازکردن
pelerine
U
خز پشت گردن بانوان
negligees
U
لباس توی خانه بانوان
n,glig,s
U
لباس توی خانه بانوان
negligee
U
لباس توی خانه بانوان
neglige
U
لباس توی خانه بانوان
haute couturer
U
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
pattern lady
U
بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
gentle
U
نجیب
gentler
U
نجیب
gentlest
U
نجیب
meek
U
نجیب
sobersided
U
نجیب
decent
U
نجیب
genteel
U
نجیب
gentlewomanly
U
نجیب
indecent
U
نا نجیب
nicest
U
نجیب
nicer
U
نجیب
nice
U
نجیب
immodest
U
نا نجیب
gentlewoman
U
زن نجیب
maidenly
U
نجیب
gentlewomen
U
زن نجیب
of a noble family
U
نجیب
chevalier
U
نجیب زاده
noblewomen
U
نجیب زاده
noble metal
U
فلز نجیب
noblewoman
U
نجیب زاده
noble gas
U
گاز نجیب
noble metals
U
فلزات نجیب
patricians
U
نجیب زاده
thane
U
نجیب زاده
bashaw
U
نجیب زاده
noblest
U
نجیب باشکوه
nobles
U
نجیب باشکوه
nobler
U
نجیب باشکوه
noble
U
نجیب باشکوه
high born
U
نجیب زاده
aristocrats
U
نجیب زاده
aristocrat
U
نجیب زاده
childe
U
نجیب زاده
blue-blooded
U
نجیب زاده
blue blooded
U
نجیب زاده
patrician
U
نجیب زاده
magnate
U
نجیب زاده
knights
U
نجیب زاده
genteelly
U
نجیب وار
knighted
U
نجیب زاده
knight
U
نجیب زاده
nobleman
U
نجیب زاده
noblemen
U
نجیب زاده
knighting
U
نجیب زاده
magnates
U
نجیب زاده
donned
U
لرد یا نجیب زاده
blander
U
شیرین و مطلوب نجیب
blandest
U
شیرین و مطلوب نجیب
well born
U
اصیل نجیب زاده
gentleman of fortune
U
نجیب زاده حادثه جو
particianship
U
نجیب زادگی اصالت
bland
U
شیرین و مطلوب نجیب
don
U
لرد یا نجیب زاده
donning
U
لرد یا نجیب زاده
dons
U
لرد یا نجیب زاده
A blood horse needs only one stroke of the whip .
<proverb>
U
اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
shabby genteel
U
نجیب نما فقیرواقا منش
junker
U
جوان نجیب زاده المانی
wellborn
U
نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops
U
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
noblesse oblige
U
بزرگواری و سخاوتمندی نشانه نجیب زادگی
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
شایسته
fits
U
شایسته
fit
U
شایسته
meritorious
U
شایسته
fittest
U
شایسته
useful
<adj.>
U
شایسته
meet
U
شایسته
meets
U
شایسته
suitable
<adj.>
U
شایسته
purposive
<adj.>
U
شایسته
purposeful
<adj.>
U
شایسته
practical
<adj.>
U
شایسته
practicable
<adj.>
U
شایسته
convenient
<adj.>
U
شایسته
functional
<adj.>
U
شایسته
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
شایسته
purpose-built
<adj.>
U
شایسته
real
<adj.>
U
شایسته
correct
<adj.>
U
شایسته
worthiest
U
شایسته
worthy
U
شایسته
apropos
U
شایسته
good
U
شایسته
exact
<adj.>
U
شایسته
competent
U
شایسته
pertinent
U
شایسته
qua
U
شایسته
seemly
U
شایسته
inept
U
نا شایسته
proper
U
شایسته
true
<adj.>
U
شایسته
accurate
[correct]
<adj.>
U
شایسته
proper
<adj.>
U
شایسته
qualified
U
شایسته
worthier
U
شایسته
worshipful
U
شایسته احترام
adequate
U
شایسته بودن
worthful
U
شایسته مستحق
quoteworthy
U
شایسته ذکر
correctly
<adv.>
U
بطور شایسته
duly
<adv.>
U
بطور شایسته
winnable
U
شایسته پیروزی
aright
<adv.>
U
بطور شایسته
justly
<adv.>
U
بطور شایسته
properly
<adv.>
U
بطور شایسته
the ticket
U
کار شایسته
rightfully
<adv.>
U
بطور شایسته
proper dress
U
جامه شایسته
rightly
<adv.>
U
بطور شایسته
ought not
U
شایسته نیست
ogr
U
شایسته غول
to be proper for
U
شایسته بودن
meritorious
U
شایسته ترین
intrinsic
U
مرتب شایسته
fittest
U
لایق شایسته
conditioning
U
شایسته سازی
christianlike
U
شایسته مسیحیت
fit
U
لایق شایسته
by fits and starts
U
شایسته لایق
discreditable
U
شایسته بی اعتباری
behove
U
شایسته بودن
behoove
U
شایسته بودن
as it deserves
U
بطور شایسته
courtly
U
شایسته دربار
pensionable
U
شایسته بازنشستگی
eligible
U
شایسته انتخاب
befitting
U
درخور شایسته
courtlier
U
شایسته دربار
courtliest
U
شایسته دربار
fits
U
لایق شایسته
apt
U
مناسب شایسته
becoming
U
شایسته درخور
in due form
U
بطرز شایسته
properly
U
بطور شایسته
fitly
U
بطور شایسته
meet for a man
U
شایسته است که
meetly
U
بطور شایسته
suitable
U
شایسته فراخور
devisable
U
شایسته اندیشه
devisable
U
شایسته تامل
derisible
U
شایسته ریشخند
beseem
U
شایسته بودن
companionable
U
شایسته رفاقت
oughtn't
U
نبایستی شایسته نیست
workmanlike
U
شایسته کارگر خوب
servile
U
شایسته نوکران چاپلوس
suitably
U
بطور مناسب یا شایسته
best
U
شایسته ترین پیشترین
righting
U
شایسته خوب ذیحق
right
U
شایسته خوب ذیحق
righted
U
شایسته خوب ذیحق
competent
U
شایسته دارای سر رشته
ineligible
U
نا شایسته برای انتخاب
it does not befit me to
U
شایسته من نیست که مرانشاید که
humance
U
انسانی شایسته بشریت
fit to work
U
شایسته یاقابل کارکردن
workmanly
U
شایسته کارگر خوب
nameable
U
شایسته نام بردن
qualified for work
U
شایسته یاقابل کارکردن
sufficient
U
شایسته صلاحیت دار
worthily
U
بطور شایسته و در خور
worthy to become a king
U
شایسته شاه شدن
merit
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merited
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
quotable
U
شایسته نقل قول کردن
to put out of court
U
شایسته مطرح کردن ندانستن
palmary
U
شایسته ستایش و تقدیر برجسته
meriting
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merits
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
give someone their due
<idiom>
U
دادن اعتبار به شخص شایسته
hellishness
U
خویی که شایسته دوزخ باشد
condition
U
شرط نمودن شایسته کردن
he is unworthy of his position
U
شایسته مقام خود نیست
disqualified
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
constructive school credit
U
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com