Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the boys were excused
U
شاگردان مرخص شدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preparatory students
U
شاگردان تهیه یا مقدماتی
the students t. 00
U
شاگردان به 004تن بالغ میشود
rota
U
فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
rotas
U
فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
invigilating
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilation
U
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
invigilate
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
accessit
U
امتیازی که به شاگردان ممتاز داده میشود
mixed ability
کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
they were made one
U
با هم یکی شدند
they parted with each other
U
از هم جدا شدند
the troops were scattered
U
سپاهیان متفرق شدند
they muliplied by generation
U
با زاد و ولدزیاد شدند
they sought of him a miracle
U
معجزهای از او خواستار شدند
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
those who did not fear won
U
انهایی که نترسیدندپیروز شدند
They grew attached ( attracted) to each other.
U
به همدیگر علاقمند شدند
dismass
U
مرخص
the people pressed in
U
مردم زور اورده داخل شدند
Several engineeres were removed from office.
U
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
the judges were influenced by
U
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
housekeeping
U
مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
omission factor
U
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
How many students passed the exam?
U
چند نفر در امتحان قبول شدند؟
the party rallied round him
U
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
sending
U
مرخص کردن
sends
U
مرخص کردن
assoil
U
مرخص کردن
dimissory
U
مرخص کننده
dismass
U
بدو مرخص
send
U
مرخص کردن
let go
U
مرخص کردن
May I take my leave ? May I be excused ?
U
مرخص می فرمایید ؟
dismiss
U
مرخص کردن
released
U
مرخص کردن
releases
U
مرخص کردن
discharge
U
مرخص کردن
discharges
U
مرخص کردن
dismissing
U
مرخص کردن
release
U
مرخص کردن
dismisses
U
مرخص کردن
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The officers were brifed on (about) the detailes.
U
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
dismissive
U
وابسته به مرخص سازی
discharge
U
مرخص کردن پس دادن
discharges
U
مرخص کردن پس دادن
relieve
U
مرخص کردن نگهبانها
close station
U
خدمه بدو مرخص
to fall out
U
مرخص کردن
[ارتش]
close station
U
افراد بدو مرخص
dismissal of the armey
U
مرخص کردن از ارتش
relieving
U
مرخص کردن نگهبانها
to dismiss
[American E]
U
مرخص کردن
[ارتش]
relieves
U
مرخص کردن نگهبانها
Many people were hurt when the boiler exploded.
U
وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
Due to the review security procedures were modified .
U
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
licences
U
پروانه دادن مرخص کردن
dismissing
U
منفصل کردن یکان مرخص
licenses
U
پروانه دادن مرخص کردن
licence
U
پروانه دادن مرخص کردن
furlough
U
مرخصی دادن به مرخص کردن
licensing
U
پروانه دادن مرخص کردن
license
U
پروانه دادن مرخص کردن
dismisses
U
منفصل کردن یکان مرخص
dismiss
U
منفصل کردن یکان مرخص
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.
U
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
pelasgic
U
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
let out
<idiom>
U
روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Consider yourself dismissed.
U
حساب کنید که شما مرخص شده اید.
patches
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
pleiades
U
هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
to dismiss
[remove]
the board of managers
U
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
dismissing
U
مرخص کردن معاف کردن
dismisses
U
مرخص کردن معاف کردن
dismiss
U
مرخص کردن معاف کردن
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com