Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interfaith
U
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
syncretic
U
تلفیق کننده عقاید مختلف
neologize
U
دارای عقاید نوین
swelled head
U
دارای عقاید بزرگ خود فروش
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
heterodox
U
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
catchall
U
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
fascism
U
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
diversiform
U
دارای اشکال مختلف
multifarious
U
دارای انواع مختلف
heterochromatic
U
دارای رنگهای مختلف
disjunctive
U
دارای دو شق مختلف فصلی
varisized
U
دارای اندازههای مختلف
homonymous
U
دارای دویاچند معنی مختلف
stochastic
U
دارای تغییردر مواقع مختلف
inequilateral
U
دارای پهلوهای نابربر مختلف الاضلاع
pleomorphic
U
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
eurytherm
U
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
who came?
U
چه اشخاصی امدند
who
U
چه شخصی چه اشخاصی
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
who are your reference?
U
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
federal reserve system
U
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
anti federalist
U
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
charting
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charted
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
blocage
U
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable
U
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis
U
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functions
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
buses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
profiled
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
censorship
U
سانسور عقاید
nihilism
U
عقاید نهیلیستی
mendelism
U
عقاید مندل
multiplicity of creeds
U
تعد د عقاید
dogma
U
اصول عقاید
inquisitors
U
مفتش عقاید
religious tenets
U
عقاید مذهبی
inquisitor
U
مفتش عقاید
feet on the ground
<idiom>
U
عقاید عاقلانه
dogmas
U
اصول عقاید
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
sounding board
U
عامل انتشار عقاید
symbolic
U
مط العه دلایل و عقاید
paradoxical
U
مخالف عقاید عمومی
orientalism
U
عقاید یا سیاست شرقی
sounding boards
U
عامل انتشار عقاید
rationale
U
توضیح اصول عقاید
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
soundboard
U
عامل انتشار عقاید
lutheranism
U
عقاید لوتر وکلیسای او
medievalism
U
عقاید قرون وسطایی
small-minded opinions
U
عقاید کوته نظر
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
symbolically
U
مط العه دلایل و عقاید
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
Machiavellian
U
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
ultranationalism
U
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
doctrinal
U
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
junkerdom
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
junkerism
U
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
syncretism
U
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
self expression
U
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
His political beliefs are old hat now .
U
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
inquisition
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
inquisitions
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
public opinion polling
U
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
stalinize
U
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
ideogram
U
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
shavian
U
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
brainwashing
U
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
modernism
U
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
fundamentalism
U
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
brainwash
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism
U
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
economic determinism
U
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
Inc
U
شامل
sweeping
U
شامل
including
U
شامل
comprising
U
شامل
far-reaching
U
شامل
in-
U
شامل
inclusive
U
شامل
in
U
شامل
containing
U
شامل
covering
U
شامل
self inclusive
U
شامل
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
includable
U
شامل کردنی
bimillenary
U
شامل دوهزار
inclusive or
U
یای شامل
trinomial
U
شامل سه نام
apply
U
شامل شدن
includible
U
شامل کردنی
ineligible
U
شامل نشدنی
excluding
U
شامل نشدن
comprises
U
شامل بودن
embraced
U
شامل بودن
engirdle
U
شامل بودن
embraces
U
شامل بودن
engird
U
شامل بودن
applying
U
شامل شدن
applies
U
شامل شدن
do with
<idiom>
U
شامل شدن
butyric
U
شامل کره
embracing
U
شامل بودن
retrospect
U
شامل گذشته
comprised
U
شامل بودن
butyraceous
U
شامل کره
comprise
U
شامل بودن
embrace
U
شامل بودن
encompassing
U
شامل بودن دربرگرفتن
encompasses
U
شامل بودن دربرگرفتن
encompassed
U
شامل بودن دربرگرفتن
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
encompass
U
شامل بودن دربرگرفتن
inclusive or gate
U
دریچه یای شامل
intraspecific
U
شامل گروه بخصوصی
retroact
U
شامل گذشته شدن
echaustive
U
شامل همهء جزئیات
plenary
U
شامل تمام اعضاء
across the board
U
شامل تمام طبقات
plenaries
U
شامل تمام اعضاء
over all
U
شامل همه چیز
exclusion
U
عمل شامل نشدن
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
terraqueous
U
شامل خشکی ودریا
exclude
U
شامل نشدن یا جداشدن
excludes
U
شامل نشدن یا جداشدن
exhaustive
U
شامل تمام جرئیات
intraspecies
U
شامل گروه بخصوصی
leninism
U
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
tenementary
U
شامل ملک استیجاری اپارتمانی
contained
U
شامل بودن خودداری کردن
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
contain
U
شامل بودن خودداری کردن
thetical
U
وابسته به یا شامل پایان نامه
all round
U
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
tetraethyl
U
شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
thetic
U
وابسته به یا شامل پایان نامه
fullest
U
کامل یا شامل همه چیز
interfaces
U
که شامل : کانال ورودی /خروجی
full
U
کامل یا شامل همه چیز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com