Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maintenance float
U
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floatation
U
سطح اماد اضافی شارژ انباراضافی
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
charges
U
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge
U
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
NiMH
U
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
preventive
U
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
spares
U
اقلام اضافی وسایل یدکی
spoin bank
U
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
communication security custodian
U
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
fishnet
U
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
charge
U
شارژ کردن شارژ
charges
U
شارژ کردن شارژ
droppers
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharges
U
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge
U
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
U
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty
U
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
heat
U
شارژ
charging
U
شارژ
fluxing agent
U
شارژ
heats
U
شارژ
coke per charge
U
ذغال کک شارژ
chargers
U
دستگاه شارژ
like charge
U
شارژ همنام
melting charge
U
شارژ ذوب
basic allowance
U
شارژ انبار
furnace charge
U
شارژ کوره
charge d'affaires
U
شارژ دافر
charger
U
دستگاه شارژ
loads
U
شارژ کردن
load
U
شارژ کردن
liquid metal charge
U
شارژ فلز مذاب
constant current charge
U
شارژ با جریان ثابت
constant voltage charge
U
شارژ با ولتاژ ثابت
authorized stockage list
U
صورت شارژ انبار
maintenance float
U
شارژ انبار سیال
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
chargeable
U
آنچه قابل شارژ است
uncharged
U
غیر مسلح شارژ نشده
turbocharger
U
موتور شارژ کننده توربین
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
tariffs
U
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
tariff
U
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
electric
U
تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
dry cell battery
U
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charging point
U
محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
NiCad
U
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
electroluminescence
U
نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
charges
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge
U
خرج گذاری کردن شارژ کردن
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
maintenance
U
نگهداری
sustenance
U
نگهداری
preservation
U
نگهداری
guarding subsidy
U
حق نگهداری
custody
U
نگهداری
detention
U
نگهداری
detentions
U
نگهداری
safe guard
U
نگهداری
landing, storage, delivery
U
نگهداری
safe keeping
U
نگهداری
guardianship
U
نگهداری
keeping
U
نگهداری
sustentation
U
نگهداری
conservation
U
نگهداری
retention
U
نگهداری
holding
U
نگهداری
protection
U
نگهداری
storage
U
نگهداری
sustention
U
نگهداری
detainer
U
نگهداری
internment
U
نگهداری
retinue
U
نگهداری
retinues
U
نگهداری
upkeep
U
نگهداری
paragogic
U
اضافی
relative
U
اضافی
extensions
U
اضافی
floating
U
اضافی
excesses
U
اضافی
overflow
U
اضافی
supplementary
U
اضافی
supplemantary
U
اضافی
surplusage
U
اضافی
accessional
U
اضافی
de trop
U
اضافی
excess
U
اضافی
supernumerary
U
اضافی
overflows
U
اضافی
extension
U
اضافی
accessing
U
اضافی
additional
U
اضافی
plus
U
اضافی
surpluses
U
اضافی
unduly
U
اضافی
overflowed
U
اضافی
access
U
اضافی
accessed
U
اضافی
surplus
U
اضافی
redundant
U
اضافی
accesses
U
اضافی
overtime
U
اضافی
warehousing
U
نگهداری در انبار
tenure
U
نگهداری اشغال
granfather file
U
نگهداری می شوند
tended
U
نگهداری کردن از
LSD
U
نگهداری تحویل
hold
U
ایست نگهداری
holding costs
U
مخارج نگهداری
tends
U
نگهداری کردن از
tend
U
نگهداری کردن از
support
U
نگهداری کردن
holding capacity
U
فرفیت نگهداری
holding time
U
زمان نگهداری
holds
U
ایست نگهداری
energy preservation
U
نگهداری انرژی
maintain
U
نگهداری کردن
care of supplies
U
نگهداری اماد
depot maintenance
U
نگهداری امادگاهی
field maintenance
U
نگهداری در صحرا
deffered maintenance
U
نگهداری مخصوص
account
U
نگهداری حسابها
maintains
U
نگهداری کردن
field maintenance
U
نگهداری صحرایی
field capacity
U
فرفیت نگهداری
categories of maintenance
U
طبقات نگهداری
category
U
طبقه نگهداری
categories of maintenance
U
انواع نگهداری
safeguards
U
نگهداری کردن
keep track of
<idiom>
U
نگهداری یاداشت
conserving
U
نگهداری کردن
upkeep
U
نگهداری کردن
conserves
U
نگهداری کردن
conserved
U
نگهداری کردن
depot maintenance
U
نگهداری دپویی
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
keeps
U
نگهداری کردن
keep
U
نگهداری کردن
conserve
U
نگهداری کردن
safeguard
U
نگهداری کردن
safeguarded
U
نگهداری کردن
safeguarding
U
نگهداری کردن
maturing
U
نگهداری بتن
maintained
U
نگهداری کردن
maintenance support
U
پشتیبانی نگهداری
levels of maintenance
U
ردههای نگهداری
retentivity
U
قدرت نگهداری
manage
U
نگهداری کردن
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیرانه
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
preventive maintenance
U
نگهداری پیشگیری
preventive maintenance
U
نگهداری حفافتی
tenability
U
قابلیت نگهداری
interlude
U
نگهداری مقدماتی
maintrain
U
نگهداری کردن
maintenance status
U
وضعیت نگهداری
program maintenance
U
نگهداری برنامه
maintenance period
U
دوره نگهداری
maintenance functions
U
کارکردهای نگهداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com