Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unbalanced line
U
سیم انتقال نامتقارن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asymmetrical
U
نامتقارن
unsymmetrical
U
نامتقارن
asymmetric
U
نامتقارن
nonsymmetrical
U
نامتقارن
asymmetric knot
U
گره نامتقارن
asymmetrical lift
U
برای نامتقارن
dissymmetric substance
U
جسم نامتقارن
asymmetrical distortion
U
اعوجاج نامتقارن
Persian knot
U
گره نامتقارن
unsymmetric thrust
U
تراست نامتقارن
senneh knot
U
گره نامتقارن
asymmetric
U
نامتقارن بی قرینه
asymmetric digital subscriber line
[ADSL]
U
خط مشترک دیجیتال نامتقارن
[مخابرات ]
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
symmetric knot
U
گره ترکی
[گره نامتقارن]
[که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
offset knots
U
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
conveyances
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
transfer check
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
assignments
U
انتقال
assignment
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
convey
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
transformation
U
انتقال
intuition
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
conduction
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
marque
U
انتقال
downloading
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
displacement
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
conductance
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveys
U
انتقال
translation
U
انتقال
translations
U
انتقال
transportation
U
انتقال
migration
U
انتقال
devolution
U
انتقال
transferring
U
انتقال
transference
U
انتقال
turn over
U
انتقال
transter
U
انتقال
shifted
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
shifts
U
انتقال
transmission
U
انتقال
move
U
انتقال
shift
U
انتقال
shift
U
انتقال
transitions
U
انتقال
transfer
U
انتقال
transfers
U
انتقال
transition
U
انتقال
data transfer
U
انتقال داده ها
descendible
U
قابل انتقال
heat transfer
U
انتقال حرارت
grantor
U
انتقال دهنده
deed of transfer
U
انتقال نامه
demountable
U
قابل انتقال
deed of transfer
U
سند انتقال
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
grantee
U
انتقال گیرنده
digital transmission
U
انتقال رقمی
demand shift
U
انتقال تقاضا
gold flow
U
انتقال طلا
alienation
U
انتقال مالکیت
transferring
U
انتقال دادن
electron transition
U
انتقال الکترون
energy transfer
U
انتقال انرژی
conveyable
U
قابل انتقال
energy transmission
U
انتقال انرژی
power transfer
U
انتقال انرژی
doppler shift
U
انتقال دوپلری
evocate
U
انتقال دادن
intuitively
U
ازراه انتقال
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
file transfer
U
انتقال فایل
data communication
U
انتقال اطلاعات
crawl carry
U
انتقال خزشی
negotiator
U
انتقال دهنده
negotiators
U
انتقال دهنده
block transfer
U
انتقال کندهای
alienable
U
قابل انتقال
alienator
U
انتقال دهنده
transfers
U
انتقال دادن
alienor
U
انتقال دهنده
alienated
U
انتقال شده
gears
U
انتقال دادن
convection
U
انتقال گرما
convection
U
انتقال برق
bail
U
واگذاری انتقال
transferred
U
انتقال یافته
gear
U
انتقال دادن
geared
U
انتقال دادن
assignment of contract
U
انتقال قرارداد
conductible
U
قابل انتقال
transfer
U
انتقال دادن
convect
U
انتقال یافتن
conveying capacity
U
قدرت انتقال
counter transference
U
انتقال متقابل
conditional transfer
U
انتقال شرطی
asynchronous transmission
U
انتقال غیرهمزمان
heat transmission
U
انتقال گرما
block move
U
انتقال بلوک
block transfer
U
انتقال بلوک
capital flow
U
انتقال سرمایه
carry over
U
انتقال دادن
cessionary
U
انتقال گیرنده
change over
U
انتقال بانکی
transfer switch
U
کلید انتقال
transmission facility
U
وسیله انتقال
transmission line
U
سیم انتقال
transmission of sound
U
انتقال یاعبورصدا
transmission shaft
U
محور انتقال
transmission system
U
شبکه انتقال
transmission tower
U
برج انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
transmissive
U
انتقال یافته
transmittal
U
انتقال سرایت
transmittance
U
انتقال سرایت
transmittancy
U
انتقال سرایت
transport number
U
عدد انتقال
voluntary assignment
U
انتقال ارادی
wireless transmission
U
انتقال بی سیم
transmissibility
U
قابلیت انتقال
transmination
U
انتقال امین
transfer table
U
میز انتقال
transfer time
U
زمان انتقال
transfer time
U
مدت انتقال
transferee
U
انتقال گیرنده
transferor
U
انتقال دهنده
transferrer
U
انتقال دهنده
transition moment
U
گشتاور انتقال
transition period
U
دوره انتقال
transition probability
U
احتمال انتقال
transition time
U
زمان انتقال
transitivity
U
انتقال پذیری
transmetalation
U
انتقال فلز
transfer number plate
[British E]
U
پلاک انتقال
alacrity
[speed]
U
سرعت انتقال
celerity
U
سرعت انتقال
easiness
[quickness]
U
سرعت انتقال
fleetness
U
سرعت انتقال
nippiness
U
سرعت انتقال
promptitude
U
سرعت انتقال
promptness
U
سرعت انتقال
rapidity
U
سرعت انتقال
rapidness
U
سرعت انتقال
speediness
U
سرعت انتقال
speed of action
U
سرعت انتقال
transfer license plate
[American E]
U
پلاک انتقال
swiftness
U
سرعت انتقال
heat transfer
U
انتقال گرما
negotiability
U
انتقال پذیری
transferability
U
انتقال پذیری
negotiable instruments
U
اسنادقابل انتقال
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
open cheque
U
چک انتقال پذیر
open cheque
U
چک قابل انتقال
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
parallel transmission
U
انتقال موازی
portability
U
قابلیت انتقال
positive transfer
U
انتقال مثبت
positive transference
U
انتقال مثبت
power transmission
U
انتقال انرژی
power transmission
U
انتقال قدرت
progation
U
افزایش انتقال
negative transfer
U
انتقال منفی
mortmain
U
انتقال ناپذیری
image propagation factor
U
ضریب انتقال
internal transmittance
U
ضریب انتقال
image transmission
U
انتقال تصویر
immobilization
U
عدم انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com