English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doublyre entrant winding U سیمپیچ دو بازگرد
inductive winding U سیمپیچ القایی
differential compound winding U سیمپیچ مرکب تفاضلی
magnet frame U یوغ اهنربایی
magnet system U سیستم اهنربایی
double magnet ion trap U یون ربای دو اهنربایی
field winding U سیم پیچ اهنربایی
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
compound field winding U سیم پیچ اهنربایی مرکب
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
countering U متقابل
countered U متقابل
counter U متقابل
opposing U متقابل
interactional U متقابل
polar U متقابل
reciprocative U متقابل
opposed U متقابل
reciprocal U متقابل
mutual U متقابل
interactive U متقابل
correspounding U متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
counterpoise U سیم متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
countermine U توط ئه متقابل
countermeasures U اقدامات متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
counter current U جریان متقابل
counter fire U اتش متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
counter offensive U حمله متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter purchase U خرید متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counter transference U انتقال متقابل
counter offer U عرضه متقابل
counteraction U اقدام متقابل
counterattack U حمله متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counter claim U دعوی متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
logrolling U همکاری متقابل
m U القاگری متقابل
mutual assistance U کمک متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
mutual induction U القای متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
opposite phase U فاز متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
reciprocation U عمل متقابل
set off U دعوی متقابل
transinformation U اگاهی متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
iteraction U عمل متقابل
intervisibility U دید متقابل
counterwork U عمل متقابل
cross action U دعوی متقابل
cross bill U شکایت متقابل
cross feed U خورد متقابل
cross index U شاخص متقابل
cross purpose U قصد متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
inter play U اثر متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
interrelation U رابطه متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
counter attraction U کشش متقابل
interaction U کنش متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
retaliation U عمل متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
cross reference U مراجعه متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
interdependence U اتکاء متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
recriminations U اتهام متقابل
interplay U اثر متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
interaction U اثر متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
interaction U عمل متقابل
recriminations U تهمت متقابل
reciprocity U عمل متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
counter U ضربت متقابل
recrimination U اتهام متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
cross-references U ارجاع متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
reciprocal U عمل متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
back pressure U فشار متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
antitype U نوع متقابل
countering U ضربت متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
cross check U بررسی متقابل
countered U ضربت متقابل
cross-check U بررسی متقابل
recrimination U تهمت متقابل
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
retorts U جواب متقابل تلافی
ripostes U ضربه متقابل زدن
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
riposted U ضربه متقابل زدن
interaction U عکس العمل متقابل
riposte U ضربه متقابل زدن
internecine U کشتار متقابل قاتل
intract U عمل متقابل کردن
intervisibility U قابلیت دید متقابل
retaliation U عکس العمل متقابل
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
retort U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
counterattack U حمله متقابل کردن
counter purchase U داد وستد متقابل
riposting U ضربه متقابل زدن
compensation trading U داد و ستد متقابل
counteracts U عمل متقابل کردن
counter current principle U اصول جریان متقابل
cross fire U اتش گلوله متقابل
rebut U جواب متقابل دادن
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
rebuts U جواب متقابل دادن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebutting U جواب متقابل دادن
counteract U عمل متقابل کردن
counteracted U عمل متقابل کردن
counteracting U عمل متقابل کردن
repost U ضربه متقابل زدن
counterplay U بازی شطرنج متقابل
visual interaction U کنش متقابل بصری
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
subcontrary U مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
staunton defence U دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
blamenfeld counter gambit U گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
counteractive U خنثی کننده دارای عمل متقابل
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit U گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
information hiding U یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
riposte U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
two way telephone equipment U تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
albin counter gambit U گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com