English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
Other Matches
stop go policy U سیاست تثبیت
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
economic policy U سیاست اقتصادی
mercantilist U طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
inward looking development policies U سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
fixations U تثبیت
fixation U تثبیت
stabilisation U تثبیت
stabilised U تثبیت
stabilises U تثبیت
stabilising U تثبیت
fixing U تثبیت
confirmation U تثبیت
stabilize U تثبیت
stabilized U تثبیت
stabilizes U تثبیت
corroboration U تثبیت
fixity U تثبیت
anchor cell U سل تثبیت
consolidation U تثبیت
stabilization U تثبیت
fixate U تثبیت کردن
fixation of affect U تثبیت عاطفی
fixation process U فرایند تثبیت
fixation point U نقطه تثبیت
stabilising U تثبیت کردن
fixing agent U عامل تثبیت
stabilizer U تثبیت کننده
course stabilizer U تثبیت کننده
avouch U تثبیت کردن
stabilised U تثبیت کردن
father fixation U تثبیت پدری
fixedness U تثبیت شدگی
stabilises U تثبیت کردن
functional fixedness U تثبیت کارکردی
wage stabilization U تثبیت مزد
voltage stabilization U تثبیت ولتاژ
heat setting U تثبیت گرمائی
reinstate U تثبیت کردن
reinstated U تثبیت کردن
reinstates U تثبیت کردن
reinstating U تثبیت کردن
stabilizes U تثبیت کردن
holding attack U تک تثبیت کننده
stabilize U تثبیت کردن
stabilized U تثبیت کردن
visual fixation U تثبیت دیداری
nitrogen fixation U تثبیت نیتروژن
stabilization U پابرجاسازی تثبیت
positioning U تثبیت موقعیت
stabilizers U تثبیت کننده ها
patents U حق تثبیت اختراع
patenting U حق تثبیت اختراع
confirmation U تثبیت استقرار
patented U حق تثبیت اختراع
patent U حق تثبیت اختراع
price stability U تثبیت قیمت
price ceilings U تثبیت قیمت
price stabilization U تثبیت قیمت
maintenance level U سطح تثبیت
price freeze U تثبیت قیمت ها
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
reinstatement U تثبیت در مقام
stabilisers U تثبیت کننده
price freezing U تثبیت قیمت
course stabilizer U تثبیت کننده مسیر
course stabilizer U دستگاه تثبیت مسیر
viscosity stabilizer U تثبیت کننده گرانروی
voltage stabilization U تثبیت فشار الکتریکی
verge U شانه تثبیت نشده
built in stabilizers U تثبیت کنندههای خودکار
verges U شانه تثبیت نشده
fixes U تثبیت محل ناو
fix U تثبیت محل ناو
emulsion stabilizer U تثبیت کننده امولسیونی
holding force U نیروی تثبیت کننده
automatic stabilizer U تثبیت کننده خودکار
well fixed U خوب تثبیت شده
exchanged stabilization fund U صندوق تثبیت ارز
stabilized layer U قشر تثبیت شده
stabilized layer U لایه تثبیت شده
stabilizer U ثابت تثبیت کننده
hard shoulder U شانه تثبیت شده
stabilisers U ثابت تثبیت کننده
stabilizing sleeve U غلاف تثبیت کننده
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
self stabilizing dynamo U دینام خود تثبیت کننده
mains voltage stabilizer U تثبیت کننده ولتاژ شبکه
voltage stabilizer U تثبیت کننده اختلاف سطح
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
zener diode stabilization U تثبیت کنندگی دیود زنر
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
stabilizes U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging U تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilized U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
high frequency stabilized arc U قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
king craft U سیاست
politics U سیاست
politcs U سیاست
politic U سیاست
diplomacy U فن سیاست
policies U سیاست
policy U سیاست
kingcraft U سیاست
fiscal policy U سیاست مالیاتی
political sclence U سیاست مدن
restrictionism U سیاست محدودیت
budgetary policy U سیاست بودجهای
fiscal policy U سیاست مالی
politcs U علم سیاست
foreign policy U سیاست خارجی
politics U سیاست مدون
politics U علم سیاست
social policy U سیاست اجتماعی
public life U زندگی در سیاست
financial policy U سیاست مالی
diplomacy U سیاست سیاستمداری
mercantilism U سیاست بازرگانی
the policy of the government U سیاست دولت
development policy U سیاست توسعه
anti development policy U سیاست ضد توسعه
expansionary policy U سیاست انبساطی
diplomatically U سیاست مابانه
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
fair deal U سیاست منصفانه
politcs U سیاست شناسی
realpolitik U سیاست زور
power politics U سیاست زور
employment policy U سیاست اشتغال
politicians U سیاست مدار
acrobats U سیاست باز
income policy U سیاست درامدی
commercial policy U سیاست بازرگانی
wage policy U سیاست دستمزد
king craft U سیاست پادشاهی
national policy U سیاست ملی
laisser faire U سیاست اقتصادازاد
laissez faire U سیاست اقتصادازاد
neutralism U سیاست بی طرفی
policies U مسلک سیاست
monopolist U سیاست انحصاری
policy U مسلک سیاست
tax policy U سیاست مالیاتی
new deal U سیاست جدید
monetary policy U سیاست پولی
policy making U سیاست گذاری
policy-making U سیاست گذاری
health policy U سیاست بهداشتی
policy of contianment U سیاست تحدیدی
acrobat U سیاست باز
public policy U سیاست عمومی
politician U اهل سیاست
realpolitik U سیاست تجربی
politician U وارددر سیاست
realpolitik U سیاست عملی
policy makers U سیاست گذاران
politician U سیاست مدار
colonialism U سیاست مستعمراتی
politicians U اهل سیاست
politicians U وارددر سیاست
diplomatize U سیاست مداری کردن
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com