Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fancy dog
U
سگی که بدست سگبازپرورده شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspectorates
U
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate
U
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
wind aided
U
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
flavonal dyes
U
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
at the hand of
U
بدست
by
U
بدست
acquire
بدست آوردن
offer
U
بدست اوردن
obtains
U
بدست اوردن
offered
U
بدست اوردن
earned
U
بدست اوردن
to come to hand
U
بدست امدن
get at able
U
بدست اوردنی
offers
U
بدست اوردن
obtainable
U
بدست اوردنی
to go to the wright
U
بدست استادافتادن
procurement
U
بدست اوری
earns
U
بدست اوردن
acquires
U
بدست اوردن
acquiring
U
بدست اوردن
get
U
بدست اوردن
get
U
بدست امده
attainable
U
بدست اوردنی
hand in hand
U
دست بدست
providers
U
بدست اورنده
provider
U
بدست اورنده
procure
U
بدست اوردن
manual
U
وابسته بدست
procured
U
بدست اوردن
gets
U
بدست امده
gets
U
بدست اوردن
getting
U
بدست اوردن
come by
<idiom>
U
بدست آوردن
get round
U
بدست اوردن
procuring
U
بدست اوردن
get table
U
بدست اوردنی
catch
U
بدست اوردن
catcher
U
بدست اورنده
earn
U
بدست اوردن
getting
U
بدست امده
procures
U
بدست اوردن
procurer
U
بدست اورنده
gains
U
بدست اوردن
obtainment
U
بدست اوری
come by
U
بدست اوردن
securer
U
بدست اورنده
gain
U
بدست اوردن
gains
U
بدست آوردن
gain
U
بدست آوردن
gained
U
بدست اوردن
gained
U
بدست آوردن
soothe
U
دل بدست اوردن
impetrate
U
بدست اوردن
soothes
U
دل بدست اوردن
obtain
U
بدست اوردن
attenuation
U
بدست آوردن
procurable
U
بدست اوردنی
obtained
U
بدست اوردن
pick up
U
بدست اوردن
acquirer
U
بدست اورنده
acquirable
U
بدست اوردنی
soothed
U
دل بدست اوردن
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
import
U
باپیروزی بدست امدن
self-government
U
حکومت بدست مردم
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
imported
U
باپیروزی بدست امدن
importing
U
باپیروزی بدست امدن
quando acciderint
U
هر گاه بدست اید
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
have
U
بدست اوردن دارنده
to put
U
بدست امین دادن
to pander any one's lust
U
دل کسیرا بدست اوردن
regains
U
دوباره بدست اوردن
regaining
U
دوباره بدست اوردن
regained
U
دوباره بدست اوردن
to get back
U
دوباره بدست اوردن
to gain time
U
دست بدست کردن
regain
U
دوباره بدست اوردن
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
strike a balance
U
موازنه بدست اوردن
unhandy
U
مشکل بدست امده
step into
U
بسهولت بدست اوردن
insure
U
بیمه بدست اوردن
attains
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
recovers
U
دوباره بدست اوردن
attained
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
having
U
بدست اوردن دارنده
municipalize
U
بدست شهرداری دادن
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
finagle
U
باحیله بدست اوردن
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
turnover
U
دست بدست شدن
gun for something
<idiom>
U
بازحمت بدست آوردن
eke out
<idiom>
U
به سختی بدست آوردن
to obtain something
U
بدست آوردن چیزی
take back
<idiom>
U
ناگهانی بدست آوردن
encyclic
U
بدست چندنفر رونده
get back
U
دوباره بدست اوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن
recoups
U
دوباره بدست اوردن
recouping
U
دوباره بدست اوردن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
change hands
U
دست بدست رفتن
recover
U
دوباره بدست اوردن
recoup
U
دوباره بدست اوردن
to change hands
U
دست بدست رفتن
acquirability
U
امکان بدست اوردن
pass on
U
دست بدست دادن
to get
[hold of]
something
U
بدست آوردن چیزی
impropriate
U
بدست عام دادن
to bring something
U
بدست آوردن چیزی
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
They found no trace of her .
U
ازاونشانی بدست نیامد
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
attain
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
resuming
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recovers
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
filthy lucre
U
سودی که بی شرفانه بدست اید
handbills
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
recover
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
resumed
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
resumes
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
circumstantiate
U
قرائن وامارت را بدست اوردن
hand-to-hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
hand to hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
captures
U
عمل بدست آوردن داده
capture
U
عمل بدست آوردن داده
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
impetrate
U
با عجز و لابه بدست اوردن
the proceeds of the sale
U
وجوهی که از فروش بدست می اید
the tule of thumb
U
قاعدهای که از تجزیه بدست اید
capturing
U
عمل بدست آوردن داده
wellŠwhat of it?
U
چه نتیجهای ازان بدست می اید
enter
U
بدست اوردن قدم نهادن در
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
collect
U
بدست آوردن یا دریافت داده
encyclicals
U
بدست چند نفر گشته
dime a dozen
<idiom>
U
آسان بدست آمدن ،عادی
encyclical
U
بدست چند نفر گشته
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
availability
U
آنچه به آسانی بدست آید
To make ( find , get ) an opportunity .
U
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
bring in
U
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
easy money
U
پولی که براحتی بدست اید
entered
U
بدست اوردن قدم نهادن در
To know someone blind spots.
U
رگ خواب کسی را بدست آوردن
enters
U
بدست اوردن قدم نهادن در
resume
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
handbill
U
اعلانی که بدست مردم میدهند
collecting
U
بدست آوردن یا دریافت داده
hardly earned money
U
پول سخت بدست امده
in order to
<idiom>
U
اعتماد شخص را بدست آوردن
collects
U
بدست آوردن یا دریافت داده
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
gerunds
U
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
oligarchical
U
بدست مشتی مردم اداره میشود
gluten
U
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
effective
U
آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
unobtainable
U
بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
detritus
U
چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
eiderdowns
U
پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
biologic
U
بدست امده اززیست شناسی عملی
eiderdown
U
پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
pre empt
U
با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
gerund
U
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
the proceeds of the sale
U
پولی که از محل فروش بدست می اید
loving cup
U
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com