English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obol U سکه سیم در یونان باستان که نزدیک بود با یک pennyونیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ancient Greece U یونان باستانی [یونان جهان باستان]
hellene U یونان باستان
laconian U ولایتی از یونان باستان
achaian U اهل شهراخائیه در یونان باستان
drachma U پول نقره یونان باستان
achaean U اهل شهراخائیه در یونان باستان
drachmas U پول نقره یونان باستان
drachmae U پول نقره یونان باستان
Dryopic U [مربوط به دوره دراوپی یونان باستان]
trireme U کشتی جنگی روم و یونان باستان
agora U [فضای باز عمومی در یونان باستان]
pyrrhic dance U یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
cyzicene hall U [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
theoric U وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
ionic U وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
hellas U یونان
philhellenic U یونان
philhellene U یونان
philhellenic U دوست یونان
Greece U کشور یونان
hellene U تبعه یونان
Hellenic U مربوط به یونان
philhellene U دوست یونان
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
Bassae Order U [معماری یونی یونان]
bouleuterion U [مجلس سنا در یونان]
aeolus U پادشاه تسالی یونان
croesus U کراسوس : پادشاه یونان
homeric U شاعر نابینای یونان
pythian U اهل دلفی یونان
Orinthian Order U معماری کلاسیک [در یونان و رم]
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
romaika U رقص ملی یونان امروز
agonistical U وابسته به مسابقههای باستانی یونان
melpomene U الهه شعر وتراژدی یونان
classicism U پیروی از سبکهای یونان وروم
romaic U زبان بومی یونان امروز
heraclidae U اولادهرکول پهلوان نامی یونان
doric U بسبک معماری قدیم یونان
delphian U ساکن معبد دلف یونان
delphic U ساکن معبد دلف یونان
mercury U یکی از خدایان یونان قدیم
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
greco U پیشوند بمعنی یونان و یونانی
Ancient history U تاریخ باستان
anciently U در عهد باستان
archaeology U باستان شناسی
planeta U درروم باستان
archeology U باستان شناسی
archaeologist U باستان شناس
archeologist U باستان شناس
Ancient Egypt U مصر باستان
pallium U ردای چارگوش که فیلسوفان یونان می پوشیدند
naos U ضریع یا محل استقراربت در معابد یونان
mycenian U اهل شهر "مسین " قدیم یونان
peloponnesian U وابسته به شبه جزیره جنوبی یونان
hoplite U سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
doric U وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
nectar U شراب لذیذ خدایان یونان شهد
mycenaean U اهل شهر "مسین " قدیم یونان
site of the find U چشمه [باستان شناسی]
archeological site U چشمه [باستان شناسی]
provenance U منبع [باستان شناسی]
site of the find U منبع [باستان شناسی]
civil low U سیستم حقوقی رم باستان
provenance U چشمه [باستان شناسی]
provincialize U تبدیل باستان کردن
archeological site U منبع [باستان شناسی]
geochronology U باستان شناسی زمین
archaeological Museum U موزه باستان شناسی
experimental archaeology U باستان شناسی آزمایشی
antiquity U روزگار باستان قدمت
antiquities U روزگار باستان قدمت
cardo U خیابان اصلی [در رم باستان]
archeological dig U حفاری باستان شناسی
the art of the Ancient world U هنر جهان باستان
aerial archaeology U باستان شناسی هوایی
archeological U وابسته به باستان شناسی
archaeological U وابسته به باستان شناسی
klepht U یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
tiresias U غیب گوی نابینای شهر تبس در یونان
corinthian U اهل قرنت یکی ازشهرهای باستانی یونان
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
uncial U وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
panathenaea U جشن ATHENA دریونان باستان
khekher U [کتیبه های مصر باستان]
canopus U [شهر الکساندر در مصر باستان]
conscript fathere U اعضای مجلس سنای روم باستان
peplos U یکجور روسری زنانه دریونان باستان
curia U یکی ازتقسیمات کوچک قبیلهای در رم باستان
impluvium U [حوض باران گیر در روم باستان]
humanist U دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
phratry U درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
minoan U مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
lar n U در روم باستان نام یکی ازخدایان حامی خانه
Olympic Games U مسابقههای قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند
iconostasis U [پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
agoines U مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
sibilline books U کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
classics U ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classic U ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
criosphinx U ابوالهول [مجسمه ابوالهول در مصر باستان]
Ionic Order U [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
close-ups U از نزدیک
beside U نزدیک
close-up U از نزدیک
in sight U نزدیک
forby U نزدیک
close up U از نزدیک
near U نزدیک
fast by U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
adjacent U نزدیک
nigh U نزدیک
upcoming U نزدیک
forby U از نزدیک
nearer U نزدیک
hard by U نزدیک
closes U نزدیک
closer U نزدیک
foreby U نزدیک
forbye U نزدیک
accessible U نزدیک
close U نزدیک
forbye U از نزدیک
closest U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
caudal U نزدیک به دم
towards U نزدیک
neared U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
nears U نزدیک
near at hand U نزدیک
vicinal U نزدیک
on the eve of U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
nearest U نزدیک
close aboard U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
nearing U نزدیک
narrowly U از نزدیک
neighbouring U نزدیک
by U از نزدیک
near by U نزدیک
next door to U نزدیک
imminent U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
forthcoming U نزدیک
hand to hand U نزدیک
approaching U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
at hand U نزدیک
near by U نزدیک به
nearby U نزدیک
contiguous U نزدیک
near upon U نزدیک
near- U نزدیک
proximate U نزدیک
close by U نزدیک
draw near U نزدیک شدن
toward(s) evening U نزدیک به عصر
to draw near or nigh U نزدیک شدن
hand in glove U خیلی نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close support U پشتیبانی نزدیک
come by U نزدیک شدن
close price U قیمت نزدیک
close in U نزدیک شدن
close coordination U هماهنگی نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
danger close U خطر نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close control U کنترل نزدیک
close combat U رزم نزدیک
close range U مسافت نزدیک
caudal U نزدیک به انتها
close range U فاصله نزدیک
short sighted U نزدیک بین
of kin U نزدیک همانند
odd comeshortly U اینده نزدیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com