Perdic | سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	purchase price variance U	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	guarantee fund U	سپرده تضمینی
	close price U	دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
	depositor U	صاحب سپرده سپرده گذار
	buying price U	قیمت خرید
	purchase request U	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
	field buying U	خرید کردن در صحرا خرید محلی
	I wont buy it at this price . U	با این قیمت آنرا نخواهم خرید
	order U	خرید سفارش خرید
	bull U	گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
	bulls U	گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
	guarantees U	سپرده
	deposits U	سپرده
	guaranteed U	سپرده
	guarantee U	سپرده
	fiduciary U	سپرده
	depositary U	سپرده
	trust fund U	سپرده
	deposits U	: سپرده
	deposit U	: سپرده
	deposit U	سپرده
	guarantees U	وثیقه سپرده
	certificate of deposit U	گواهی سپرده
	deposit ratio U	نسبت سپرده
	trust fund U	وجوه سپرده
	demand deposit U	سپرده جاری
	demand deposit U	سپرده دیداری
	trust fund U	سپرده امانی
	money on d. U	پول سپرده
	guaranteed U	وثیقه سپرده
	recognizance U	سپرده التزامی
	bank deposit U	سپرده بانکی
	fiduciary U	امانتی سپرده
	fixed term deposit U	سپرده ثابت
	foreign deposit U	سپرده خارجی
	idle deposit U	سپرده راکد
	idle deposit U	سپرده بلااستفاده
	legal deposit U	سپرده قانونی
	money on deposit U	پول سپرده
	appropriation refund U	بازپرداخت سپرده
	deposit account U	حساب سپرده
	guarantee U	وثیقه سپرده
	appropriation title U	عنوان سپرده
	deposit accounts U	حساب سپرده
	quasi deposit U	شبه سپرده
	depositery U	نگهدارنده سپرده
	open allotment U	حساب سپرده باز
	depositery U	محل نگهداری سپرده
	deposit slip U	اعلامیه پرداخت سپرده
	certificate of deposits U	گواهی نامه سپرده
	appropriation receipt U	رسید سپرده قانونی
	depositary for a fund U	سپرده برای یک صندوق
	banking deposit account U	حساب سپرده بانکی
	certificate of deposit U	گواهی پول سپرده
	appropriation reimbur sement U	تامین سپرده یاوثیقه
	central purchase U	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
	loan on deposit U	اعطای وام به وثیقه سپرده
	Money entrusted to my care . U	پولی که با مانت نزد من سپرده شد
	deposit multiplier U	ضریب بهم فزاینده سپرده
	army deposit fund U	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
	demand deposit U	سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
	pass book U	برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
	nursling or nurse U	کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
	inspectorate U	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
	inspectorates U	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
	escrow U	موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
	My grandparents are six feet under. <idiom> U	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
	upfront payment U	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
	bondwoman U	زن زر خرید
	buy U	خرید
	purchased U	خرید
	purchase U	خرید
	bond servant U	زر خرید
	underwritten U	خرید
	purchasing U	خرید
	procurement U	خرید
	underwriting U	خرید
	underwrites U	خرید
	purchases U	خرید
	underwrote U	خرید
	buys U	خرید
	buying U	خرید
	underwrite U	خرید
	shopping U	خرید
	open purchase U	خرید ازاد
	businesses U	خرید یا فروش
	regional purchase U	خرید محلی
	redemption yield U	بازده خرید
	monopsony U	انحصار خرید
	dealing U	خرید و فروش
	monopolist U	انحصار خرید
	offer to purchase U	پیشنهاد خرید
	purchase rate U	نرخ خرید
	purchase requisition U	درخواست خرید
	purchasing analyst U	تحلیل گر خرید
	purchasing department U	قسمت خرید
	purchasing department U	دفتر خرید
	purchasing office U	قسمت خرید
	purchasing patterns U	الگوی خرید
	purchasing office U	دفتر خرید
	to make a purchase U	خرید کردن
	purchasing officer U	مامور خرید
	buys U	خرید کردن
	purchase order U	سفارش خرید
	bargain U	خرید ارزان
	oniomania U	جنون خرید
	procurement cycle U	دوره خرید
	short covering U	پیش خرید
	rebuy U	خرید مکرر
	purchasable U	باب خرید
	purchase notice agreements U	قراردادهای خرید
	purchase notice agreements U	پیمان خرید
	purchase order U	دستور خرید
	buy U	خرید کردن
	purchasing officer U	مسئول خرید
	business U	خرید یا فروش
	counter purchase U	خرید متقابل
	credit purchase U	خرید نسیه
	dear bought U	گران خرید
	redemption U	باز خرید
	shopping basket U	سبد خرید
	shopping cart U	گاری خرید
	real estate U	خرید زمین
	field buying U	خرید در صحرا
	forward purchase U	خرید سلف
	corners U	خرید یکجا
	cornering U	خرید یکجا
	blanket buying U	خرید کلی
	advance purchase U	خرید سلف
	buyer's market U	بازار خرید
	buyers market U	بازار خرید
	acquisition authority U	اجازه خرید
	achate U	عقیق خرید
	nundination U	خرید و فروش
	buying rate U	نرخ خرید
	coemption U	خرید کل محصول
	conditions of purchase U	شرایط خرید
	corner U	خرید یکجا
	forward purchase U	پیش خرید
	forward purchasing U	پیش خرید
	bids U	پیشنهاد خرید
	purchasing power U	قدرت خرید
	hire purchase U	خرید اقساطی
	lump sum purchase U	خرید یکجا
	lump sum purchase U	خرید کلی
	bid U	پیشنهاد خرید
	local purchase U	خرید از محل
	local purchase U	خرید محلی
	local procurement U	خرید محلی
	buying and selling U	خرید و فروش
	bulk buying U	خرید فله
	futures exchange U	خرید اتی
	impulse buying U	خرید بی مقدمه
	purchasing power U	توان خرید
	buy in advance U	پیش خرید کردن
	purchasing power parity U	برابری قدرت خرید
	purchasing power of money U	قدرت خرید پول
	average purchase rate U	نرخ متوسط خرید
	bulk buying U	خرید درحجم زیاد
	collaborative purchase U	خرید با تشریک مساعی
	purchasing research U	تحقیق در خصوص خرید
	handle U	خرید و فروش کردن
	blanket buying U	خرید بصورت عمده
	call option U	خرید به شرط خیار
	brokerage U	کارمزد خرید سهام
	real account U	حساب خرید املاک
	bulk buying U	خرید بصورت عمده
	real purchasing power U	قدرت خرید واقعی
	handles U	خرید و فروش کردن
	offer to purchase U	پیشنهاد جهت خرید
	duopsony U	انحصار دو قطبی خرید
	duopsony U	انحصار دو جانبه خرید
	income effect U	تناسب خرید با درامد
	purchase journal U	دفتر روزنامه خرید
	procurement lead time U	زمان انجام خرید
	open indent U	سفارش خرید باز
	overbuy U	در خرید افراط کردن
	home trade U	خرید وفروش داخلی
	procuration U	تحصیل چیزی خرید
	procuance U	تحصیل چیزی خرید
	furriery U	خرید وفروش خز خزدوزی
	open purchase U	خرید از بازار ازاد
	hedging U	خرید و فروش تامینی
	oligopsony U	خرید نیمه انحصاری
	shop U	کارخانه خرید کردن
	shopped U	کارخانه خرید کردن
	course of dealing U	دوره خرید و فروش
	course of dealing U	دوره مذاکرات خرید
	shops U	کارخانه خرید کردن
	current purchasing power U	قدرت خرید فعلی
	automated purchasing U	خرید بصورت اتوماتیک
	irredeemable U	باز خرید نشدنی
	institute of purchasing and supply U	موسسه خرید و عرضه
	preclusive buying U	خرید پیشگیری کننده
	the longs U	پیش خرید کنندگان
	value for money U	قدرت خرید پول
	credit U	خرید وفروش اعتباری
	credited U	خرید وفروش اعتباری
	crediting U	خرید وفروش اعتباری
	credits U	خرید وفروش اعتباری
	hedge U	خرید و فروش تامینی