English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to reach down U سوی پائین دراز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
falling of the womb U سقوط کردن پائین افتادگی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
to lay violent handsonany one U اعمال زورنسبت بکسی کردن دست زوربرکسی دراز کردن
lengthen U دراز کردن
extend U دراز کردن
to stretch out U دراز کردن
elongating U دراز کردن
elongates U دراز کردن
lengthened U دراز کردن
stretches U دراز کردن
stretched U دراز کردن
lengthens U دراز کردن
streek U دراز کردن
protract U دراز کردن
elongate U دراز کردن
lengthening U دراز کردن
prolongate U دراز کردن
stretch U دراز کردن
drag on <idiom> U دراز کردن
porrect U دراز کردن جلوگذاردن
to make old bones U عمر دراز کردن
to live a long life U عمر دراز کردن
reach U دراز کردن دست
elongate U دراز کردن امتداد دادن
elongates U دراز کردن امتداد دادن
elongating U دراز کردن امتداد دادن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
To crane ones neck . U گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
juniority U رتبه پائین تر
land vi U پائین امدن
f.of a bed U پائین بستریاتختخواب
katabatic U پائین اینده
downwards U بطرف پائین
low productivity U بازده پائین
low price U قیمت پائین
f.of a page U پائین صفحه
falling of the womb U پائین افتادگی
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
shift downward U حرکت به سمت پائین
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
sewsaw U پس و پیش بالا و پائین
sewsaw U بالا و پائین رفتن
shift downward U انتقال به سمت پائین
light or lighted U پائین امدن واردامدن
neap tide U پائین ترین جزر و مد
bottom price U پائین ترین قیمت
goose U مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
to d. a hill U از تپه ایی پائین امدن
phreatic decline U پائین رفتن سطح ایستائی
to haul a ship U بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
aston [British E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
chyron [American E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
soricine U موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
dolichomorphic U دراز تن
oblongated U دراز
long- U دراز
macro U دراز
to piece out U دراز
long U دراز
longed U دراز
longer U دراز
longheaded U دراز سر
longest U دراز
longs U دراز
long headed U سر دراز
lengthy U دراز
longish U دراز
linear U دراز
to be prolonged U دراز
toom U دراز
to eke out U دراز
lengthwise U دراز
prolix U دراز
verbose U دراز
oblongs U دراز
oblong U دراز
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
proboscises U پوزه دراز
verbalization U دراز گویی
long eared U گوش دراز
long run [American E] <adj.> U دراز مدت
tender fleshed cherry U گیلاس دم دراز
long term <adj.> U دراز مدت
longevity U دراز عمری
lengthening U دراز شدن
pintail U اردک دم دراز
proboscis U پوزه دراز
long necked U گردن دراز
lantern jawed U چانه دراز
long shunt U شنت دراز
long run U دراز مدت
long range U دراز مدت
narrow U دراز وباریک
narrowed U دراز وباریک
gangling U طولانی و دراز
narrower U دراز وباریک
narrowest U دراز وباریک
lengthens U دراز شدن
oblongs U دراز پهنا
long bone U استخوانهای دراز
inductile U دراز نشو
snipe U نوک دراز
morella cherry U گیلاس دم دراز
elongate U دراز شدن
elongation U دراز شدگی
oblong U دراز پهنا
codling U یکجورسیب دراز
string U چسبناک دراز
codlin U یکجورسیب دراز
elongating U دراز شدن
weedy U دراز و باریک
blue moon U زمان دراز
sniped U نوک دراز
snipes U نوک دراز
sniping U نوک دراز
long billed U نوک دراز
long bill U نوک دراز
lanternjaws U چانه دراز
wader U مرغ دراز پا
long winded U دراز نفس
lengthened U دراز شدن
long-winded U دراز نفس
lengthen U دراز شدن
couchant U دراز کشیده
elongates U دراز شدن
lanky U دراز وباریک
far-fetched U دور و دراز
in the long run U در دراز مدت
long-term U دراز مدت
long life U عمر دراز
prolixity U دراز نویسی
longer-term U دراز مدت
long-time U دراز مدت
long-drawn-out U دور و دراز
at full length U دراز کشیده
longeval U دراز عمر
far fetched U دور و دراز
long term U دراز مدت
ileum U روده دراز
long wind U دراز نفسی
long-life U عمر دراز
oblonated U دراز :درازنا
longhead U کله دراز
chaises longues U نوعی نیمکت دراز
mygale U موش پوزه دراز
godwit U نوک دراز ابی
interminably U بطور بسیار دراز
daddy-long-legs U بابا لنگ دراز
lanternjaws U ارواره دراز و لاغر
long lived U دارای عمر دراز
longicorn U دارای شاخک دراز
long lived U دراز عمر معمر
long-lived U دارای عمر دراز
chatterboxes U ادم روده دراز
long-lived U دراز عمر معمر
chatterbox U ادم روده دراز
deferred liability U دیون دراز مدت
prolate U دوک وار دراز
orang-outangs U یکجوربوزینه دراز دست
full bottomed U دارای دنباله دراز
chaise longue U نوعی نیمکت دراز
rangy U ولگرد پا دراز و لاغر
grallatorial U وابسته به دراز پایان
ileitis U اماس روده دراز
weeding U دراز و لاغر پوشاک
weeded U دراز و لاغر پوشاک
ileac U وابسته به روده دراز
weed U دراز و لاغر پوشاک
ileal U وابسته به روده دراز
tusks U دندان دراز وتیز
orang-outans U یکجوربوزینه دراز دست
tusk U دندان دراز وتیز
gibbon U میمون دراز دست
gibbons U میمون دراز دست
proboscis monley U بوزینه دراز بینی
spindle U دراز و باریک شدن
spindles U دراز و باریک شدن
johnboat U قایق دراز و باریک
orang outang U یکجوربوزینه دراز دست
orang-outang U یکجوربوزینه دراز دست
orangutan U بوزینه دست دراز
hatchet face U صورت دراز وباریک
abusive ناسزاوار زبان دراز
repose U دراز کشیدن غنودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com