Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to perjure oneself
U
سوگند شکنی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abjuration
U
عهد شکنی سوگند شکنی
perjury
U
سوگند شکنی گواهی دروغ
swears
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swear
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
To break the law (rules , regulations).
U
قانون شکنی کردن
to fly away from an agreement
U
پیمان شکنی کردن
to forswear oneself
U
پیمان شکنی کردن
to perjure oneself
U
پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
osteoclasis
U
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
abjeure
U
با سوگند ترک کردن
attested
U
سوگند یاد کردن
attest
U
سوگند یاد کردن
attesting
U
سوگند یاد کردن
attests
U
سوگند یاد کردن
attest
U
سوگند دادن تصدیق کردن
attested
U
سوگند دادن تصدیق کردن
conjuring
U
سوگند دادن جادو کردن
attests
U
سوگند دادن تصدیق کردن
attesting
U
سوگند دادن تصدیق کردن
conjure
U
سوگند دادن جادو کردن
conjures
U
سوگند دادن جادو کردن
conjured
U
سوگند دادن جادو کردن
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
icon oclasm
U
بت شکنی
iconoclasm
U
بت شکنی
breached
U
قانون شکنی
breaches
U
قانون شکنی
cop-out
U
قول شکنی
violation
U
پیمان شکنی
treason
U
پیمان شکنی
offense
U
قانون شکنی
perfidiousness
U
پیمان شکنی
perfidy
U
پیمان شکنی
cop-outs
U
عهد شکنی
icon oclasm
U
شمایل شکنی
cop-out
U
عهد شکنی
cop-outs
U
قول شکنی
disobligingness
U
دل شکنی بیمروتی
iconoclasm
U
شمایل شکنی
breach
U
قانون شکنی
abjuration
U
پیمان شکنی
to break a law
U
قانون شکنی
break a record
U
رکورد شکنی
crushing
U
سنگ شکنی
deblocking
U
کنده شکنی
deblocking
U
بلاک شکنی
forswear
U
پیمان شکنی یانقض
forswears
U
پیمان شکنی یانقض
selfhumbling
U
فروتنی خود شکنی
forswore
U
پیمان شکنی کرد
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
offenses
U
قانون شکنی- بزه
offence
U
قانون شکنی- بزه
forswearing
U
پیمان شکنی یانقض
spree
U
میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
sprees
U
میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
iconoclastic
U
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
abjuratory
U
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
adjuration
U
سوگند
attestation
U
سوگند
sacraments
U
سوگند
sacrament
U
سوگند
oath
U
سوگند
oaths
U
سوگند
administrations
U
سوگند دادن
administration
U
سوگند دادن
Hippocratic oath
U
سوگند بقراطی
swear by
U
سوگند خوردن به
swearing formula
U
سوگند نامه
adjurer
U
سوگند دهنده
by g
U
به جرجیس سوگند
by god
U
سوگند بخدا
swearing
U
اتیان سوگند
up my conscience
U
به وجدانم سوگند
take an oath
U
سوگند خوردن
to swear an oath
[on, to]
, to take an oath
[on; to]
U
سوگند خوردن
[به]
to take an oath
U
سوگند خوردن
affidavits
U
سوگند نامه
taking an oath
U
اتیان سوگند
od
U
سوگند ملایم
loyalty oath
[American E]
U
سوگند وفاداری
oath of allegiance
U
سوگند وفاداری
to administer
U
سوگند دادن
abstention from taking an oath
U
نکول سوگند
abjuring
U
سوگند شکستن
abjures
U
سوگند شکستن
take oath
U
سوگند یادکردن
oddest
U
:سوگند ملایم
odder
U
:سوگند ملایم
odd
U
:سوگند ملایم
admirster an oath
U
سوگند دادن
adjure
U
سوگند دادن
upon my world
U
بشرافتم سوگند
abjure
U
سوگند شکستن
abjured
U
سوگند شکستن
swear
U
سوگند خوردن
false oath
U
سوگند دروغ
swearings-in
U
سوگند دادن
swearing in
U
سوگند دادن
swears
U
سوگند خوردن
swearing-in
U
سوگند دادن
administering an oath
U
سوگند دادن
to lift one's hand
U
سوگند خوردن
upon my honor
U
به شرافتم سوگند
gar
U
سوگند ملایم
sanctioned
U
فتوای کلیسایی سوگند
goddammit
U
سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
goddamn
U
سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
sanctioning
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanction
U
فتوای کلیسایی سوگند
to swore falsely
U
سوگند دروغ خوردن
god-awful
U
سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
perjure
U
سوگند دروغ خوردن
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
swear on
U
سوگند به چیزی خوردن
official oath
U
سوگند قانونی یا رسمی
to forswear oneself
U
سوگند دروغ خوردن
forswear
U
سوگند دروغ خوردن
wager of law
U
تبری جستن با سوگند
forswearing
U
سوگند دروغ خوردن
forswears
U
سوگند دروغ خوردن
perjuring
U
سوگند دروغ خوردن
perjures
U
سوگند دروغ خوردن
to swear by all that is sacred
U
بمقدسات عالم سوگند
sanctions
U
فتوای کلیسایی سوگند
abjurer or abjuror
U
سوگند شکن ترک
put a person on his oath
U
کسی را سوگند دادن
to keep an oath inviolate
U
نقض نکردن سوگند
sanctity of an oath
U
حرمت سوگند یا قسم
to swear like a trooper
U
زیاد سوگند خوردن
manswear
U
سوگند دروغ خوردن
forsworn
U
سوگند دروغ یاد کرده
in my f.
U
به ایین سوگند خدامی داند
to keep an oath inviolate
U
معتبر نگه داشتن سوگند
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
to swear tre sonagainstany one
U
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
compurgator
U
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
i swore him to secrecy
U
او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
he swore off drinking
U
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
by the holy poker
U
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
statute of fraud
U
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
perjurer
U
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com