Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
puncture
U
سوراخ کردن پنچر شدن
punctured
U
سوراخ کردن پنچر شدن
punctures
U
سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing
U
سوراخ کردن پنچر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to repair a flat tire
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to pink out leather
U
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
U
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
thirl
U
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinker
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate
U
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
riddles
U
سوراخ سوراخ کردن
riddle
U
سوراخ سوراخ کردن
punctures
U
پنچر
punctured
U
پنچر
puncture
U
پنچر
puncturing
U
پنچر
I have a flat
[tire]
.
U
من پنچر کرده ام.
flat tire
[American]
U
چرخ پنچر
flat tyre
[British]
U
چرخ پنچر
flat tyres
[British]
U
چرخ های پنچر
flat tires
[American]
U
چرخ های پنچر
punctures
U
پنچر شدن ماشین
puncturing
U
پنچر شدن ماشین
puncture
U
پنچر شدن ماشین
punctured
U
پنچر شدن ماشین
to have a flat tire
[tyre]
U
پنچر بودن
[لاستیک اتومبیل ]
centre
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
U
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
U
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
I've a flat tyre.
یک طایر اتومبیلم پنچر شده است.
fenestration
U
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
U
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
gruyere cheese
U
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
U
ثقبه دار سوراخ سوراخ
pool
U
سوراخ کردن
stab
U
سوراخ کردن
broaches
U
سوراخ کردن
goring
U
سوراخ کردن
delving
U
سوراخ کردن
stabbed
U
سوراخ کردن
delves
U
سوراخ کردن
bore
U
سوراخ کردن
steek
U
سوراخ کردن
gore
U
سوراخ کردن
boring
U
سوراخ کردن
drills
U
سوراخ کردن
drilled
U
سوراخ کردن
drill
U
سوراخ کردن
delve
U
سوراخ کردن
bores
U
سوراخ کردن
foraminate
U
سوراخ کردن
delved
U
سوراخ کردن
gores
U
سوراخ کردن
to drill through
U
سوراخ کردن
punches
U
سوراخ کردن
to break open
U
سوراخ کردن
incising
U
سوراخ کردن
scuttle
U
سوراخ کردن
scuttled
U
سوراخ کردن
punch
U
سوراخ کردن
scuttles
U
سوراخ کردن
scuttling
U
سوراخ کردن
perforates
U
سوراخ کردن
broaching
U
سوراخ کردن
transfix
U
سوراخ کردن
perforate
U
سوراخ کردن
perforating
U
سوراخ کردن
gored
U
سوراخ کردن
to punch a hole in
U
سوراخ کردن
wear a hole in
U
سوراخ کردن
pools
U
سوراخ کردن
stabs
U
سوراخ کردن
pierces
U
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
U
سوراخ کردن
broached
U
سوراخ کردن
punched
U
سوراخ کردن
to set abroach
U
سوراخ کردن
to pick a hole in
U
سوراخ کردن
pooled
U
سوراخ کردن
broach
U
سوراخ کردن
pierce
U
سوراخ کردن
to burn a hole
U
سوراخ کردن
lancinate
U
بانیزه سوراخ کردن
puncturing
U
سوراخ کردن شکست
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
tusks
U
سوراخ کردن یا کندن
puncture
U
سوراخ کردن شکست
broaches
U
سوراخ کردن قایق
punctures
U
سوراخ کردن شکست
pertusion
U
عمل سوراخ کردن
tusk
U
سوراخ کردن یا کندن
punch
U
مهر کردن سوراخ
gride
U
سوراخ کردن فرورفتن
punctured
U
سوراخ کردن شکست
punches
U
مهر کردن سوراخ
pecking
U
بانوک سوراخ کردن
burr
U
بامته سوراخ کردن
pecked
U
بانوک سوراخ کردن
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
peck
U
بانوک سوراخ کردن
broaching
U
سوراخ کردن قایق
burrs
U
بامته سوراخ کردن
burring
U
بامته سوراخ کردن
to tear a hole in
U
سوراخ یا پاره کردن
transfixion
U
عمل سوراخ کردن
pecks
U
بانوک سوراخ کردن
spit
U
سوراخ کردن تف انداختن
spits
U
سوراخ کردن تف انداختن
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
precision bore
U
سوراخ کردن دقیق
to peck a hole in
U
با نوک سوراخ کردن
prongs
U
باچنگ ک سوراخ کردن
prong
U
باچنگ ک سوراخ کردن
broached
U
سوراخ کردن قایق
punched
U
مهر کردن سوراخ
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
back drill
U
از پشت سوراخ کردن
broach
U
سوراخ کردن قایق
hollow forge
U
سوراخ کردن گرم
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
burred
U
بامته سوراخ کردن
peeped
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
U
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
back drilling attachment
U
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
slotting
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
drill
U
سوراخ کردن چاه کندن
drilled
U
سوراخ کردن چاه کندن
drills
U
سوراخ کردن چاه کندن
jabs
U
خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing
U
خنجر زدن سوراخ کردن
jab
U
خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel
U
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
notch
U
شکاف چوبخط سوراخ کردن
notches
U
شکاف چوبخط سوراخ کردن
slots
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
jabbed
U
خنجر زدن سوراخ کردن
slot
U
سوراخ کردن شکاف کوچک
fraise
U
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bore
U
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
karatonyxis
U
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
bores
U
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
rupturing
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture
U
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
pinhole
U
سوراخ کردن برای گوشی یاز
borer
U
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
lanciation
U
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer
U
مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
concrete coring drill
U
مته برای سوراخ کردن هسته بتن
impaled
U
سوراخ کردن احاطه کردن
punches
U
منگنه کردن سوراخ کردن
punched
U
منگنه کردن سوراخ کردن
penetrates
U
رخنه کردن سوراخ کردن
stick
U
سوراخ کردن نصب کردن
penetrate
U
رخنه کردن سوراخ کردن
perforates
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
punch
U
منگنه کردن سوراخ کردن
impale
U
سوراخ کردن احاطه کردن
penetrated
U
رخنه کردن سوراخ کردن
impaling
U
سوراخ کردن احاطه کردن
impales
U
سوراخ کردن احاطه کردن
perforating
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
thrusts
U
سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting
U
سوراخ کردن رخنه کردن در
perforate
U
سوراخ کردن نفوذ کردن
gimlets
U
سوراخ کردن مته کردن
gimlet
U
سوراخ کردن مته کردن
thrust
U
سوراخ کردن رخنه کردن در
penetract
U
رخنه کردن سوراخ کردن
trepanation
U
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
cancellous
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
U
دریچه سوراخ سوراخ
cancellated
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore
U
مرجان سوراخ سوراخ
cancellate
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
U
قالب سوراخ سوراخ
grids
U
دریچه سوراخ سوراخ
bottoming reamer
U
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
horned scully
U
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
acupunctuate
U
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
awl
U
سوراخ کن
punches
U
سوراخ کن
pumiceous
U
سوراخ سوراخ
puncture
U
سوراخ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com