Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
loophole
U
سوراخ دیدبانی
loopholes
U
سوراخ دیدبانی
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
flank observation
U
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision
U
دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
centred
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
U
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag
U
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
to pink out leather
U
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation
U
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
float stone
U
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration
U
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight
U
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
cancellate
U
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
gruyere cheese
U
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate
U
ثقبه دار سوراخ سوراخ
pinkest
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl
U
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink
U
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
observations
U
دیدبانی
observation
U
دیدبانی
espial
U
دیدبانی
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
observation post
U
پست دیدبانی
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
observation sector
U
قطاع دیدبانی
observing sector
U
قطاع دیدبانی
observing sector
U
منطقه دیدبانی
radar quardship
U
دیدبانی بارادار
observations
U
دیدبانی اتش
astronomic observation
U
دیدبانی نجومی
watchtower
U
برج دیدبانی
observes
U
دیدبانی کردن
observed
U
دیدبانی کردن
observe
U
دیدبانی کردن
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
aerial observation
U
دیدبانی هوایی
air observation
U
دیدبانی هوایی
report
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دیدبانی
reports
U
گزارش دیدبانی
bilateral observation
U
دیدبانی دوجانبه
observing
U
دیدبانی کردن
flank observation
U
دیدبانی جناحی
watchtowers
U
برج دیدبانی
beacon
U
برج دیدبانی
beacons
U
برج دیدبانی
ground observation
U
دیدبانی زمینی
neglect
U
دیدبانی نکنید
neglected
U
دیدبانی نکنید
neglecting
U
دیدبانی نکنید
neglects
U
دیدبانی نکنید
bilateral observation
U
دیدبانی مضاعف
watch tower
U
برج دیدبانی
observation
U
دیدبانی اتش
visual observation
U
دیدبانی بصری
army of observation
U
عده دیدبانی
visual observation
U
دیدبانی با چشم
snooper scope
U
دوربین تعقیب و دیدبانی
infrared viewer
U
دوربین دیدبانی شبانه
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
optical
U
مربوط به دیدبانی بصری
apex angle
U
زاویه راسی دیدبانی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
radar beacon
U
برج دیدبانی رادار
observed fire
U
تیر دیدبانی شده
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
pilothouse
U
اطاق دیدبانی کشتی
astronomic station
U
ایستگاه دیدبانی نجومی
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
cancellated
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
riddle
U
سوراخ سوراخ کردن
cancellous
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block
U
قالب سوراخ سوراخ
riddles
U
سوراخ سوراخ کردن
millepore
U
مرجان سوراخ سوراخ
grids
U
دریچه سوراخ سوراخ
cancellate
U
سوراخ سوراخ اسفنجی
grid
U
دریچه سوراخ سوراخ
air spot
U
تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
observed chart
U
طرح تیر دیدبانی شده
folded optics
U
وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
visibility range
U
شعاع عمل دیدبانی یا دید
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
spotting
U
تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot
U
تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
pibal
U
دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line
U
خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge
U
خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
pibal
U
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested
U
دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance
U
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
broaches
U
سوراخ کن
perforation
U
سوراخ
foramen
U
سوراخ
edge perforated
U
لب سوراخ
tapping
U
سوراخ
hole
U
سوراخ
puncture
U
سوراخ
looped
U
سوراخ
overtures
U
سوراخ
punctured
U
سوراخ
finger hole
U
سوراخ
fenestra
U
سوراخ
loop
U
سوراخ
pecker
U
سوراخ کن
overture
U
سوراخ
tapped
U
سوراخ
thirl
U
سوراخ
cribriform
U
سوراخ سوراخ
columbarium
U
سوراخ
meshing
U
سوراخ
broaching
U
سوراخ کن
borehole
U
سوراخ
boreholes
U
سوراخ
holing
U
سوراخ
meshes
U
سوراخ
leaks
U
سوراخ
drill hole
U
سوراخ
abroach
U
سوراخ
holed
U
سوراخ
taphole
U
سوراخ
leaked
U
سوراخ
holes
U
سوراخ
leak
U
سوراخ
tap
U
سوراخ
outages
U
سوراخ
orifices
U
سوراخ
spy hole
U
سوراخ
peep hole
U
سوراخ
slotting
U
سوراخ
broach
U
سوراخ کن
eyelets
U
سوراخ
punctulate
U
سوراخ سوراخ
punch
U
سوراخ کن
broached
U
سوراخ کن
perforator
U
سوراخ کن
pertusion
U
سوراخ
pigenhole
U
سوراخ
eyelet
U
سوراخ
pumiceous
U
سوراخ سوراخ
pitting
U
سوراخ سوراخ
pinking
U
سوراخ
outage
U
سوراخ
orifice
U
سوراخ
piercer
U
سوراخ کن
openings
U
سوراخ
punched
U
سوراخ کن
mure
U
سوراخ
puncturing
U
سوراخ
awl
U
سوراخ کن
lace
U
پر از سوراخ
boring
U
سوراخ
slots
U
سوراخ
mesh
U
سوراخ
foraminiferous
U
سوراخ سوراخ
foraminated
U
سوراخ سوراخ
broacher
U
سوراخ کن
punctures
U
سوراخ
waterholes
U
سوراخ
slot
U
سوراخ
opening
U
سوراخ
punches
U
سوراخ کن
alveolar
U
سوراخ سوراخ
imperforate
U
بی سوراخ
laces
U
پر از سوراخ
waterhole
U
سوراخ
loops
U
سوراخ
pores
U
ریزه سوراخ
basic hole
U
سوراخ مقدماتی
interstice
U
سوراخ ریز
broaching
U
سوراخ کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com