Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burn
U
سوختن مشتعل شدن
burns
U
سوختن مشتعل شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
red-hot
U
مشتعل
sulfurous
U
مشتعل
sulphurous
U
مشتعل
conflagrant
U
مشتعل
aflame
U
مشتعل
blazing
U
مشتعل
ablaze
U
مشتعل
in flames
U
مشتعل
glow discharge cold cathode tube
U
لامپ مشتعل
igniter
U
مشتعل کننده
ignitor
U
مشتعل کننده
emblaze
U
مشتعل کردن
flaming arc
U
قوس مشتعل
flaming discharge
U
تخلیه مشتعل
glow tube
U
لامپ مشتعل
glow discharge tube
U
لامپ مشتعل
furnaces
U
مشتعل کردن
furnace
U
مشتعل کردن
glows
U
مشتعل بودن
kindled
U
مشتعل شدن
kindles
U
مشتعل شدن
aglow
U
مشتعل وفروزان
glow
U
مشتعل بودن
glowed
U
مشتعل بودن
kindle
U
مشتعل شدن
initiator
U
چاشنی مشتعل کننده
igniter pad
U
بالشتک مشتعل کننده
igniting
U
مشتعل کردن یا شدن
flame
U
مشتعل شدن تابش
flames
U
مشتعل شدن تابش
ignited
U
مشتعل کردن یا شدن
ignite
U
مشتعل کردن یا شدن
ignites
U
مشتعل کردن یا شدن
igniter train
U
مدار مشتعل کننده
igniting fuze
U
ماسوره مشتعل کننده
igniting fuze
U
کلاهک مشتعل کننده
igniting powder
U
خرج مشتعل کننده
igniting primer
U
چاشنی مشتعل کننده
ignition cap
U
کلاهک مشتعل کننده
relume
U
برافروختن مشتعل کردن
on fire
U
مشتعل درتاب وتب
neon glow lamp
U
لامپ مشتعل نئون
combustion
U
سوختن
broiled
U
سوختن
broils
U
سوختن
broiling
U
سوختن
broil
U
سوختن
consumption
U
سوختن
to burn out
U
سوختن
burn
U
سوختن
burns
U
سوختن
burn in
U
سوختن
ignites
U
اتش گرفتن مشتعل شدن
propane
U
پارافین گازی و مشتعل هیدروکاربنی
igniter
U
مشتعل کننده اتش زنه
igniting
U
اتش گرفتن مشتعل شدن
blaze
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
low
U
مشتعل شدن زبانه کشیدن
to burst into flames
U
اتش گرفتن مشتعل شدن
ignited
U
اتش گرفتن مشتعل شدن
blazed
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
ignite
U
اتش گرفتن مشتعل شدن
blazes
U
شعله درخشان یا اتش مشتعل
to grin and bear it
U
سوختن وساختن
heat of combustion
U
گرمای سوختن
blow out
U
سوختن انفجار
smolder
U
سوختن ودودکردن
heat value
U
گرمای سوختن
pyric
U
مربوط به سوختن
afire
U
در حال سوختن
to fret and fume inwardly
U
سوختن وساختن
heating value
U
گرمای سوختن
incinerate
U
بااتش سوختن
smoulder
U
سوختن ودودکردن
smolders
U
سوختن ودودکردن
smoldering
U
سوختن ودودکردن
smoldered
U
سوختن ودودکردن
melted
U
از گرما سوختن
singes
U
سوختن بودادن
singed
U
سوختن بودادن
singe
U
سوختن بودادن
incinerating
U
بااتش سوختن
incinerates
U
بااتش سوختن
incinerated
U
بااتش سوختن
smouldered
U
سوختن ودودکردن
singeing
U
سوختن بودادن
smoulders
U
سوختن ودودکردن
smouldering
U
سوختن ودودکردن
buster
U
خرج مشتعل کننده استری یا لایی
envy rankled in his breast
U
اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
igniter
U
خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
ignition
U
احتراق اتش زدن مشتعل کردن
bake
U
سوختن خشک کردن
baked
U
سوختن خشک کردن
singes
U
بطور سطحی سوختن
burns
U
دراتش شهوت سوختن
singeing
U
بطور سطحی سوختن
singed
U
بطور سطحی سوختن
bakes
U
سوختن خشک کردن
singe
U
بطور سطحی سوختن
lighting hours
U
زمان روشنایی یا سوختن
progressive burning
U
سوختن تدریجی خرج
burn
U
دراتش شهوت سوختن
flares
U
باشعله نامنظم سوختن
burnout of a crystal rectifier
U
سوختن یکسوکننده دیودی
to fret and fume inwardly
U
سوختن ودم نزدن
to burn away
U
سوختن و تمام شدن
flare
U
باشعله نامنظم سوختن
degressive burning
U
سوختن طولانی خرج
flammable
U
قابل سوختن اتشگیر
scorch
U
بطور سطحی سوختن
scorches
U
بطور سطحی سوختن
smolder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion
U
دراتش شهوت یاعشق سوختن
smouldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
sizzling
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
U
صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house
U
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzled
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzle
U
صدای سوختن کباب روی اتش
coupling base
U
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
burn down
<idiom>
U
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
burn up
<idiom>
U
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
carry one's bat
U
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity
U
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
leg before
U
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
out
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
regression rate
U
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
tamping
U
بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
igniting
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
ignites
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
ignite
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com