Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
loading
U
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
staged crews
U
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
compass course
U
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
mounting
U
سوار کردن وسایل
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
inbound cargo
U
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
direction center
U
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
landing attack
U
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
navigation
U
هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
ballast
U
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
automotive
U
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
speedograph
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black box
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph
U
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
bulk petroleum conversion kit
U
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
fare dodger
U
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
on shipboard
U
سوار کشتی
on board a ship
U
سوار کشتی
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
ship
U
سوار کشتی شدن سفینه
ships
U
سوار کشتی شدن سفینه
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
embarkation area
U
محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
operating strenght
U
پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
convoys
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
staffing guide
U
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
four by two
U
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
carload shipment
U
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
quarantining
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined
U
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
reporting point
U
نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
true course
U
سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
secondary armament
U
جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
main armament
U
جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
rig
U
سوار کردن
take up
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
fabricate
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
modulate
U
سوار کردن
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
staging
U
سوار کردن جا دادن
assembled
U
سوار کردن قطعات
assembles
U
سوار کردن قطعات
pick up
U
سوار کردن مسافر
rodeo
U
سوار کاری کردن
assemble
U
سوار کردن قطعات
rodeos
U
سوار کاری کردن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
take on
U
مسافر سوار کردن
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
embarked
U
درکشتی سوار کردن
modulate
U
سوار کردن موج
modulates
U
سوار کردن موج
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
set
U
سوار کردن جاانداختن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
embark
U
درکشتی سوار کردن
install
U
سوار کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
installs
U
سوار کردن جادادن
modulating
U
سوار کردن موج
choke
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
chokes
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
tracklaying
U
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
choked
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
parking
U
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
assembles
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembled
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assemble
U
سوار کردن گردهمایی کردن
mount
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
salvage
U
اوراق کردن وسایل
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com