Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cuirassier
U
سوار زره پوش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
horseback
U
سوار
horseback
U
سوار براسب
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
floppy discs
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
staging
U
سوار کردن جا دادن
modulate
U
سوار کردن
modulate
U
سوار کردن موج
modulates
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن موج
modulating
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن موج
mount
U
سوار شدن بر
mount
U
سوار کردن
mount
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount
U
سوار شدن قله برامدگی
mounts
U
سوار شدن بر
mounts
U
سوار کردن
mounts
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts
U
سوار شدن قله برامدگی
reassemble
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
cab
U
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs
U
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
canter
U
سوار اسب
cantered
U
سوار اسب
cantering
U
سوار اسب
canters
U
سوار اسب
ranger
U
تفنگ دار سواره هنگ سوار
rangers
U
تفنگ دار سواره هنگ سوار
up
U
سوار براسب سر پا
upped
U
سوار براسب سر پا
upping
U
سوار براسب سر پا
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
set
U
سوار کردن جاانداختن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
assemble
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن قطعات
assemble
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembled
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن قطعات
assembled
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembles
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن قطعات
assembles
U
سوار کردن گردهمایی کردن
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
gas
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gases
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gassed
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gasses
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
squadron
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadrons
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
jockey
U
اسب سوار حرفهای
jockey
U
چابک سوار
jockeys
U
اسب سوار حرفهای
jockeys
U
چابک سوار
horsemen
U
اسب سوار
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
equestrian
U
اسب سوار
equestrian
U
چابک سوار
horse
U
اسب دار کردن سوار اسب کردن
horse
U
سواراسبی سوار شوید
motorist
U
ماشین سوار
motorists
U
ماشین سوار
cyclist
U
دوچرخه سوار
cyclists
U
دوچرخه سوار
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
mounting
U
سوار کردن وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
trooper
U
سوار
troopers
U
سوار
ride
U
سوار شدن
ride
U
مسلط شدن سوار شدن بر
rides
U
سوار شدن
rides
U
مسلط شدن سوار شدن بر
mounted
U
سوار شده
mounted
U
به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
bomb
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed out
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombs
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
piece
U
سوار
pieces
U
سوار
automobile
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobiles
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
horseman
U
اسب سوار
horseman
U
سوار کار
Other Matches
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
horsewomen
U
سوار
in the saddle
U
سوار
horsewoman
U
سوار
board
U
سوار
boarded
U
سوار
outside ofa horse
U
سوار
horse breaker
U
چابک سوار
get on
U
سوار شدن
get in
U
سوار شدن
horse man
U
اسب سوار
on stilts
U
سوار چوب پا
on shipboard
U
سوار کشتی
on board a ship
U
سوار کشتی
equitant
U
سوار بر اسب
bicyclist
U
دوچرخه سوار
armored cavalry
U
سوار زرهی
acheval
U
سوار بر اسب
modulation
U
سوار سازی
rig
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
Mt
U
سوار شدن
Mts
U
سوار شدن
cavalry
U
سوار زرهی
riders
U
سوار کار
rider
U
سوار کار
cavalier
U
سرباز سوار
biker
U
دوچرخه سوار
equestrienne
U
زن اسب سوار
fabricates
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
chevalier
U
سوار دلاور
fabricate
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
boot and saddle
U
سوار شوید
surfer
U
موج سوار
skim boarder
U
موج سوار
board surfer
U
موج سوار
biker
U
موتورسیکلت سوار
cavalier
U
اسب سوار
reinsman
U
اسب سوار
washine
U
موج سوار زن
vedette
U
قراول سوار
boaters
U
زورق سوار
horsewoman
U
سوار اسب
horsewomen
U
سوار اسب
tobogganist
U
سورتمه سوار
take up
U
سوار کردن
tobogganer
U
سورتمه سوار
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
dragons
U
گردان سوار اسبی
to hitchhike
U
مجانی سوار شدن
to go backpacking
U
مجانی سوار شدن
rodeos
U
سوار کاری کردن
rodeos
U
نمایش سوار کاری
rodeo
U
سوار کاری کردن
to hitch
U
مجانی سوار شدن
take on
U
مسافر سوار کردن
dragon
U
گردان سوار اسبی
rodeo
U
نمایش سوار کاری
To board a plane.
U
سوار هواپیما شدن
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
jockey club
U
باشگاه سوار کاران
light piece
U
سوار سبک شطرنج
mountie
U
پلیس سوار کانادا
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
to ride shanks's mare
U
سوار پای خودشدن
to ride on a horse
U
اسبی را سوار شدن
to ride on a horse
U
براسبی سوار شدن
to ride for a fall
U
بی پروا سوار شدن
surfboat
U
قایق موج سوار
staging area
U
منطقه سوار شدن
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
ridable
U
رام و سوار شدنی
reinsman
U
سوار کار ماهر
uhlan
U
سوار نیزه دار
imbark
U
در کشتی سوار کردن
To get into (ride in)a car .
U
سوار اتوموبیل شدن
To mout a horse .
U
سوار اسب شدن
coachload
U
افراد سوار بر درشکه
cavalry unit
U
یکان سوار نظام
enplane
U
سوار هواپیما شدن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
wheelsman
U
دوچرخه سوار شراعبان
wheelman
U
دوچرخه سوار شراعبان
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
horseback archer
U
کمانگیر سوار بر اسب
unmounted
U
سوار نشده پیاده
pick up
U
سوار کردن مسافر
install
U
سوار کردن جادادن
embarked
U
درکشتی سوار کردن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
heavy piece
U
سوار سنگین شطرنج
embark
U
درکشتی سوار کردن
installs
U
سوار کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
bodysurfer
U
موج سوار بدون تخته
horsewoman
U
مربی اسب سوار و اسبداری
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
helicopter team
U
تیم سوار بر هلی کوپتر
in the irons
U
سوار اسب بخصوصی شدن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
horsewomen
U
مربی اسب سوار و اسبداری
light horse
U
سوار نظام سبک اسلحه
embarkation order
U
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
mat surfer
U
موج سوار صفحه پلاستیکی
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
prancing
U
سوار اسب چموش شدن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
ships
U
سوار کشتی شدن سفینه
ship
U
سوار کشتی شدن سفینه
deadhead
U
کسیکه بدون بلیط سوار
pickup field
U
محوطه سوار شدن درهواپیما
pickup point
U
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
pung
U
در سورتمه جعبهای سوار شدن
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
prances
U
سوار اسب چموش شدن
pranced
U
سوار اسب چموش شدن
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
jerry-built
U
با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry built
U
با بی دقتی روی هم سوار شده
prance
U
سوار اسب چموش شدن
hitch-hiked
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
postboy
U
چاپار چابک سوار نامه رسان
toreador
U
قهرمان گاو باز سوار بر اسب
embarkation area
U
محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
We got into the wrong bus .
U
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
chevalier
U
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
Where can I get a taxi?
U
کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi?
U
کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
What time should I check in?
U
چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
She leads her husband by the nose .
U
سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
hitch-hiking
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hikes
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
go behind
U
رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
to the platforms
U
به طرف محل سکوها سوار شدن
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.
U
خوب حقه زدی ( سوار کردی )
This car is assembled in Iran.
U
این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
roughrider
U
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
to board a flight
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
I played every trick in the book .
U
هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
gate
U
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
embarkation element
U
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
mounting area
U
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
composite squadron
U
گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
gates
U
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
outriders
U
سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
outrider
U
سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
picador
U
عضو گروه گاوباز سوار نیزه دار
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
cavalier
U
سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
pull-out
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull out
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull-outs
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
embarkation team
U
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
hang five
U
سوار تخته موج شدن با وزن بدن در جلو
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
back plate
U
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
adm 0
U
موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
fare dodger
U
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
three sisty
U
چرخش کامل 063 درجه بدن موج سوار
plane table
U
سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
Which bus do I take for the opera?
U
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
built in
U
وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
surfer's knot
U
ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
herdic
U
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
Which bus do I take to Victoria Station?
U
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
suck wheels
U
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com