Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
saddle
U
سواری کردن
saddled
U
سواری کردن
saddles
U
سواری کردن
jumble
U
سواری کردن
jumbled
U
سواری کردن
jumbles
U
سواری کردن
jumbling
U
سواری کردن
to take a drive
U
سواری کردن
to take a ride
U
سواری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
drive
U
سواری کردن کوبیدن
drives
U
سواری کردن کوبیدن
scooter
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooters
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
bicycles
U
دوچرخه سواری کردن
caroche
U
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
to go by bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
to bike
U
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
to offer somebody a lift
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
Other Matches
Woman sitting on the man
U
کیر سواری
riding
U
سواری
ride
U
سواری
rides
U
سواری
driving
U
سواری
manege
U
اسب سواری
jockeying
U
اسب سواری
autos
U
ماشین سواری
trooper
U
اسب سواری
troopers
U
اسب سواری
passenger car trailer
U
تریلرخودروی سواری
motorcar
U
خودرو سواری
hackney
U
اسب سواری
auto
U
ماشین سواری
amaxophobia
U
سواری هراسی
equitation
U
هنراسب سواری
saddler
U
اسب سواری
top boot
U
چکمه سواری
surf riding
U
موج سواری
roadster
U
اسب سواری
skim boarding
U
موج سواری
surfing
U
موج سواری
surfriding
U
موج سواری
roadsters
U
اسب سواری
cycling
U
دوچرخه سواری
hacking jacket
U
کت اسب سواری
hacking jackets
U
کت اسب سواری
surf
U
موج سواری
saddle horse
U
اسب سواری
horsemanship
U
اسب سواری
passenger car
U
اتومبیل سواری
cavalcade
U
سواری گردش سواره
drives
U
رانش سواری دوندگی
joo choo seogi
U
ایستادن اسب سواری
nag
U
اسب کوچک سواری
equestrian
U
مربوط به اسب سواری
hacking
U
اسب سواری تفریحی
nagged
U
اسب کوچک سواری
cavalcades
U
سواری گردش سواره
nags
U
اسب کوچک سواری
drive
U
رانش سواری دوندگی
manege
U
اموزشگاه اسب سواری
velodrome
U
پیست دوچرخه سواری
habits
U
لباس سواری زنانه
habit
U
لباس سواری زنانه
to give somebody a lift
U
به کسی سواری دادن
harness horse
U
اسب سواری یا بارکش
to learn to ride
U
سواری یاد گرفتن
surfboard
U
تخته موج سواری
motor road
U
جاده موتور سواری
surfboards
U
تخته موج سواری
surfmanship
U
مهارت در موج سواری
outride
U
در سواری پیش افتادن از
riding habit
U
جامه سواری زنانه
riding habits
U
جامه سواری زنانه
bicycle path
U
مسیر دوچرخه سواری
sailable
U
قابل سواری دردریا
jodhpur
U
شلوار چسبان سواری
to give somebody a ride
U
به کسی سواری دادن
trooper
U
اسب سواری نظامی
troopers
U
اسب سواری نظامی
hotdogging board
U
تخته کوتاه موج سواری
to hitch a lift
[ride]
from somebody
U
سواری شدن
[در خودروی کسی]
ride
[American E]
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
wake surfing
U
موج سواری بدنبال قایق
lift
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
charreada
U
سواری مکزیکی اسب وحشی
body surf
U
موج سواری بدون تخته
to stand treat
U
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
to get a ride with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
ap joo choom
U
ایستادن اسب سواری بجلو
to get a lift from somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
stick
U
تخته موج سواری شلاق
rodeo
U
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
freestyle
U
موج سواری بامانور ازاد
rodeos
U
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
equitation
U
هنر سواری و مهار اسب
barge
U
تخته بزرگ موج سواری
windsurfing
U
موج سواری با تخته و بادبان
windsurfers
U
تخته موج سواری با بادبان
windsurfer
U
تخته موج سواری با بادبان
malibu
U
تخته فایبرگلاس موج سواری
barges
U
تخته بزرگ موج سواری
eventing
U
انواع مسابقه اسب سواری
barged
U
تخته بزرگ موج سواری
noses
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
saddle bronc riding
U
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
nose
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
bodysurfing
U
موج سواری روی سینه وشکم
australian pursuit
U
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
junk surf
U
امواج نامناسب برای موج سواری
surf off
U
دور نهایی مسابقه موج سواری
haute ecole
U
تمرین اسب سواری از روی مانع
to tilt at the ring
U
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
to ride one's horse to death
U
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
catch a rail
U
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
tourist trophy
U
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
italian pursuit
U
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
madison
U
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
cheats
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
stalling
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
pursuits
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
kermesse
U
مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
cheat
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
stall
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
blown out
U
رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
bareback riding
U
سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
cheated
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
floater
U
پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
pursuit
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
guns
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
skim board
U
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
big gun
U
سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
serpentine
U
سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
gun
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
tilts
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
miss and out
U
مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track
U
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
goofy foot
U
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
horsy
U
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
shoot the curl
U
موج سواری در حفره موج
shoot the tube
U
موج سواری در حفره موج
bell lap
U
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com