Perdic | سوئیچینگ ناقص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 164 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	faulty switching U	سوئیچینگ ناقص

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	switching device U	تجهیزات سوئیچینگ
	switching theory U	تئوری سوئیچینگ
	telephone switching technique U	فن سوئیچینگ تلفن
	no load switching U	سوئیچینگ بی باری
	private brench exchange switchboard U	مرکز سوئیچینگ فرعی
	international switching center U	مرکز سوئیچینگ بین المللی
	private automatic branch exchange U	یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
	violator U	ناقص
	skimpy U	ناقص
	inadequate U	ناقص
	incomplete U	ناقص
	half-baked U	ناقص
	manque U	ناقص
	deficient U	ناقص
	inconsummate U	ناقص
	in defect U	ناقص
	mutilating U	ناقص
	mutilates U	ناقص
	imperfective U	ناقص
	mutilate U	ناقص
	incomplete flower U	گل ناقص
	defective U	ناقص
	imcomplete U	ناقص
	meagre U	ناقص
	malformed U	ناقص
	shortest U	ناقص
	stickit U	ناقص
	roughcast U	ناقص
	imperfect U	ناقص
	unperfect U	ناقص
	incorrect U	ناقص
	rudimental U	ناقص
	mutilated U	ناقص
	faulty U	ناقص
	violators U	ناقص
	short U	ناقص
	rudimentary U	ناقص
	shorter U	ناقص
	imperfect market U	بازار ناقص
	imperfect competition U	رقابت ناقص
	demonish U	ناقص کردن
	erectio deficiens U	نعوظ ناقص
	half truth U	حقیقت ناقص
	frustum U	هرم ناقص
	faulty design U	طرح ناقص
	lacks U	ناقص بودن
	frustum U	مخروط ناقص
	half baked U	ناپخته ناقص
	framentary U	شکسته ناقص
	hemiplegia U	فلج ناقص
	imcomplete ditch U	گود ناقص
	in my poor opinion U	بعقیده ناقص من
	nubbin U	میوه ناقص
	paraparesis U	فلج ناقص پا
	paresis U	فلج ناقص
	tracheid U	اوند ناقص
	truncation U	ناقص سازی
	wanting in reason U	ازعقل ناقص
	mutilator U	ناقص کننده
	mooncalf U	ناقص الخلقه
	in my poor opinion U	بعقل ناقص من
	incapacious U	بی گنجایش ناقص
	incomplete breakdown U	شکست ناقص
	incomplete induction U	استقراء ناقص
	miscreation U	خلقت ناقص
	missed approach U	فرود ناقص
	truncated distribution U	توزیع ناقص
	moon calf U	خلقت ناقص
	flawed U	معیوب ناقص
	deformed U	ناقص شده
	apoplexy U	سکتهء ناقص
	ill U	بطور ناقص
	ill- U	بطور ناقص
	paralysis U	سکته ناقص
	half U	بطور ناقص
	misfiring U	احتراق ناقص
	lacked U	ناقص بودن
	lack U	ناقص بودن
	half U	شریک ناقص
	deficiently U	بطور ناقص
	defectively U	بطور ناقص
	ills U	بطور ناقص
	blastie U	ناقص الخلقه
	annular eclipse U	خسوف ناقص
	to put in rime U	قافیه ناقص
	imperfectly U	بطور ناقص
	misshapen U	ناقص الخلقه
	stepped thread U	پیچ ناقص کولاس
	stepped thread U	کولاس پیچی ناقص
	incomplete pictures test U	ازمون تصویرهای ناقص
	market imperfection U	ناقص بودن بازار
	sketchily U	از روی عجله ناقص
	low order U	انفجار کند یا ناقص
	partial color blindness U	رنگ کوری ناقص
	parachromopsia U	رنگ کوری ناقص
	parachromatopsia U	رنگ کوری ناقص
	overshooting U	فرود ناقص هواپیما
	oafs U	بچه ناقص الخلقه
	rough cast U	اجمالادرست شده ناقص
	miscreate U	ناقص الخلقه ساختن
	sketchy U	از روی عجله ناقص
	meagrely U	بطور لاغر یا ناقص
	sketchiest U	از روی عجله ناقص
	sketchier U	از روی عجله ناقص
	overshoots U	فرود ناقص هواپیما
	fragmental U	ریز شده ناقص
	fragmentarily U	بطور شکسته یا ناقص
	overshoot U	فرود ناقص هواپیما
	evils of imperfect competition U	مضار رقابت ناقص
	garble U	تحریف یا ناقص کردن
	heterometabolic U	دارای دگردیسی ناقص
	heterometabolous U	دارای دگردیسی ناقص
	mutilate U	ناقص یا فلج کردن
	mutilates U	ناقص یا فلج کردن
	to do by halves U	ناقص انجام دادن
	mutilating U	ناقص یا فلج کردن
	oaf U	بچه ناقص الخلقه
	unemployment equilibrium U	تعادل در اشتغال ناقص
	fragmentary U	ریز شده ناقص
	We don't do things by half-measures. U	کاری را ناقص انجام ندادن
	We don't do things halfway. U	کاری را ناقص انجام ندادن
	We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U	کاری را ناقص انجام ندادن
	We don't do things by halves. U	کاری را ناقص انجام ندادن
	rough coating U	اجمالا درست شده ناقص
	to break aset U	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
	verticillium U	قارچ ناقص افت گیاهی
	paretic U	دچار فلج ناقص یا عضلانی
	orthopaedy U	فن درست کردن انامهای ناقص
	imperfect oligopoly U	انحصار چند جانبه ناقص
	truncate U	شاخه زدن ناقص کردن
	truncated U	شاخه زدن ناقص کردن
	truncates U	شاخه زدن ناقص کردن
	truncating U	شاخه زدن ناقص کردن
	catalexis U	وتد ناقص دراخر شعر
	malnutrition U	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
	The comparison is misleading [flawed] . U	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
	huddle U	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
	huddled U	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
	huddles U	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
	teratology U	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
	huddling U	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
	hermit crabs U	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
	hermit crab U	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
	paraplegics U	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
	orthopaedic U	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
	paraplegic U	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
	osteoclasis U	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
	bobtail U	اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
	corona discharge U	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
	frictional unemployment U	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
	He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> U	کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
	frictional unemployment U	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
	collapse slump U	از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
	mayhem U	چلاق کردن ناقص العضو کردن
	eyespot U	چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
	normal slump U	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
	mutilates U	ناقص کردن فلج کردن
	marred U	ناقص کردن بی اندام کردن
	mar U	ناقص کردن بی اندام کردن
	marring U	ناقص کردن بی اندام کردن
	mutilate U	ناقص کردن فلج کردن
	mutilating U	ناقص کردن فلج کردن
	mis run casting U	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست