English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sops U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sop U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
allocation U سهمیه سهمیه دادن
allocations U سهمیه سهمیه دادن
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
allowance U سهمیه
allowances U سهمیه
ration U سهمیه
quota U سهمیه
rationed U سهمیه
rations U سهمیه
coupon U سهمیه
coupons U سهمیه
contributions U سهمیه
contribution U سهمیه
scantling U سهمیه
allotment U سهمیه
allotments U سهمیه
quotas U سهمیه
quotation U سهمیه بندی
quotations U سهمیه بندی
import quota U سهمیه وارداتی
import quotas U سهمیه وارداتی
sale quota U سهمیه فروش
authorized allowance U سهمیه مجاز
export quotus U سهمیه صادرات
quota sample U نمونه سهمیه
quota agreement U موافقت سهمیه
rationing U سهمیه بندی
quota U سهمیه بندی
quotas U سهمیه بندی
appointment quota U سهمیه ماموریت
ammunition credit U سهمیه مهمات
appointment quota U سهمیه مشاغل
consolidated table of allowance U جدول سهمیه عمومی
quota system U نظام سهمیه بندی
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
rationing system U نظام سهمیه بندی
ammunition credit U سهمیه مهمات ذخیره
general allotment U سهمیه عمومی یا کلی
consolidated table of allowance U جدول سهمیه مشترک
common table of allowance U جداول سهمیه عمومی
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
rationed U خارج قسمت سهمیه
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
ration U خارج قسمت سهمیه
target allocation U سهمیه بندی هدف
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
rations U خارج قسمت سهمیه
allotment serial number U شماره سری سهمیه واگذارشده
bulk replacement storage U سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
basic allowance U سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
operating U عملیاتی
operation code U کد عملیاتی
operations code U کد عملیاتی
operational code U کد عملیاتی
operational U عملیاتی
air transport allocations board U هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
cruising range U برد عملیاتی
flowchart U شمای عملیاتی
functional specification U مشخصه عملیاتی
action parameters U پارامترهای عملیاتی
incident U حادثه عملیاتی
concept of operation U تدبیر عملیاتی
component operation U عناصر عملیاتی
incidents U حادثه عملیاتی
elements U عنصر عملیاتی
staging area U منطقه عملیاتی
element U عنصر عملیاتی
operating cost U هزینه عملیاتی
operational definition U تعریف عملیاتی
operational costs U هزینههای عملیاتی
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating loss U زیان عملیاتی
operational problems U مسائل عملیاتی
operating profit U سود عملیاتی
operational readiness U امادگی عملیاتی
operational research U تحقیق عملیاتی
operational environment U محیط عملیاتی
throughput U توان عملیاتی
operations code U رمز عملیاتی
operating cost U مخارج عملیاتی
operating budget U بودجه عملیاتی
operational management U مدیریت عملیاتی
operational headquarters U ستاد عملیاتی
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operational reserve U ذخیره عملیاتی
operating weight U وزن عملیاتی
operational route U مسیر عملیاتی
operational route U جاده عملیاتی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation map U نقشه عملیاتی
operation order U دستور عملیاتی
operation overlay U کالک عملیاتی
operation research U پژوهش عملیاتی
preoperational U پیش عملیاتی
operational reserve U احتیاط عملیاتی
mission load U اماد عملیاتی
operating speed U سرعت عملیاتی
operating staff U کارمندان عملیاتی
operationalism U عملیاتی نگری
endurance U برد عملیاتی
operating temperature U دمای عملیاتی
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
operational weapon U جنگ افزار عملیاتی
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
mission load U بار مبنای عملیاتی
effective through put U توان عملیاتی موثر
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational amplifier U تقویت کننده عملیاتی
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
not operationally ready U غیر اماده ازنظر عملیاتی
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
game cycle U دورههای عملیاتی بازی جنگ
zeroed out U غیر عملیاتی شدن یکان
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
present work U عملیاتی که اکنون انجام شده است
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
sequential U عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
change of operation control U تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
radiological operations U عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing U عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic U مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
cold rolling U عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fix U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fixes U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Perl U برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
niladic U مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration U جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
automonitor U ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
ripple through carry U عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
multiprocessor U عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
class b allotment U کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
actual U فعلی
present-day U فعلی
actuals U فعلی
acceptance by conduct U قبول فعلی
actual state of affairs U وضع فعلی
present worth U ارزش فعلی
present conditions U شرایط فعلی
capital value U ارزش فعلی
current ratio U وضعیت فعلی
current graph U نمودار فعلی
present value U ارزش فعلی
celestial gion U کره فعلی
present value U ارزش فعلی
very U واقعی فعلی
status quo U وضع فعلی
nonce U مقصود فعلی
for the nonce U برای مقصود فعلی
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
current U فعلی اخرین اطلاعات
current location counter U شمارنده مکان فعلی
verbal U فعلی تحت اللفظی
currents U فعلی اخرین اطلاعات
net present value U ارزش فعلی خالص
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com