Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
non-resident shareholder
U
سهامدار غیر مقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
share holder
U
سهامدار
stock holder
U
سهامدار
shareholders
U
سهامدار
shareholder
U
سهامدار
ordinary shareholder
U
سهامدار عادی
privileged shareholder
U
سهامدار ممتازه
stockholder
U
سهامدار شرکتها
stockholders
U
سهامدار شرکتها
actionary
U
دارندهء سهام شرکت سهامی سهامدار
resider
U
مقیم
settled
U
مقیم
settlor
U
مقیم
in residence
U
مقیم
denizens
U
مقیم
stator
U
مقیم
domiciled
U
مقیم
residents
U
مقیم
resident
U
مقیم
termer
U
مقیم
abider
U
مقیم
settlers
U
مقیم
settler
U
مقیم
inhabitant
U
مقیم
denizen
U
مقیم
residing
U
مقیم
dweller
U
مقیم
inmate
U
مقیم
inmates
U
مقیم
italiot or ote
U
مقیم ایتالیا
minister resident
U
وزیر مقیم
to station oneself
U
مقیم شدن
non resident
U
غیر مقیم
non resident
U
مقیم موقتی
residing abroad
U
مقیم خارجه
residentiary
U
روحانی مقیم
residentiary
U
کشیش مقیم
resident segment
U
قطعه مقیم
resident program
U
برنامه مقیم
resident loader
U
بارکننده مقیم
house physician
U
پزشک مقیم
domiciliate
U
مقیم ساختن
resides
U
مقیم شدن
resided
U
مقیم شدن
reside
U
مقیم شدن
non-resident
U
مقیم موقتی
non-residents
U
مقیم موقتی
domiciled in tehran
U
مقیم تهران
won
U
مقیم شدن .
settles
U
مقیم کردن
settle
U
مقیم کردن
sedentary
U
مقیم دریک جا
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
to be in residence
U
مقیم یا ماندنی بودن
non-resident citizen
[American E]
U
شهروند غیر مقیم
Foreign residents in tehran.
U
خارجیان مقیم تهران
house surgeon
U
جراح مقیم بیمارستان
maronite
U
مسیحی مقیم لبنان
memory resident program
U
برنامه مقیم در حافظه
hosteler
U
مقیم شبانه روزی
citizen abroad
U
شهروند مقیم خارج
expat
[colloquial]
U
شهروند مقیم خارج
expatriate
U
شهروند مقیم خارج
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
non-resident partner
U
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
German expatriates
U
شهروندهای آلمانی مقیم خارج
intern
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interns
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
nonresidency
U
عدم اقامت غیر مقیم
nonresidence
U
عدم اقامت غیر مقیم
terminal and stay resident program
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
tsr
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
conus residents
U
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
dirty bit
U
بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
monitor
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
compression
U
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
installable device driver
U
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
garrison
U
مقیم کردن مستقر کردن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
garrisons
U
مقیم کردن مستقر کردن
resident engineer
U
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com
U
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com