Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lethargy
U
سنگینی رخوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aestivate
U
رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
indolence
U
رخوت
langour
U
رخوت
acedia
U
رخوت
laxation
U
رخوت
slump
U
دوره رخوت
aestivation
U
رخوت تابستانی
paralysis
U
بیحالی رخوت
slumps
U
دوره رخوت
lassitude
U
تب سبک رخوت
slumped
U
دوره رخوت
slumping
U
دوره رخوت
gravitas
U
سنگینی
weightiness
U
سنگینی
ponderously
U
سنگینی
demureness
U
سنگینی
graveness
U
سنگینی
ponderousness
U
سنگینی
heaviness
U
به سنگینی
ponderosity
U
سنگینی
massiness
U
سنگینی
ponderance
U
سنگینی
slowness
U
سنگینی
weight
U
سنگینی
gravitation
U
سنگینی
heavily
U
به سنگینی
gravity
U
سنگینی
specific weight
U
سنگینی ویژه
queasiness
U
سنگینی خوراک
traffic density
U
سنگینی شد امد
a hefty bill
U
صورتحساب سنگینی
overweight
U
سنگینی کردن
deadweight
U
سنگینی وزن
hypacusia
U
سنگینی گوش
drowsihead
U
سنگینی خواب
hypacousia
U
سنگینی گوش
overweight
U
سنگینی زیاد
absolute gravity
U
سنگینی مطلق
avoirdupois
U
سنگینی وزن
There was a heavy fall of snow (snow-fall).
U
برف سنگینی بارید
profoundness
U
سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
drowsiness
U
کسالت یا سنگینی خواب
lbs
U
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
absolute specific gravity
U
سنگینی ویژه مطلق
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
lb
U
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
barology
U
علم ثقل یا سنگینی
Lead is a heavy metal.
U
سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back.
U
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن
U
هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
The crime lies heavily on his conscience.
U
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight
U
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
metamer
U
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast
U
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com