English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
iguanodon U سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
overbite U پیشامدگی دندانهای زبرین نسبت به دندانهای زیرین
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
labyrinthic U پیچ درپیچ
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
batrachian U دوزیست
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
A big head has a big ache. <proverb> U سر بزرگ درد زیادى هم دارد.
long sea U دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
opah U یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
fractal <adv.> <noun> O شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
bidentate U دو دندانهای
trident U سه دندانهای
tridentate U سه دندانهای
temporary teeth U دندانهای شیری
canine teeth U دندانهای نیش
cut gears U دندانهای بریدن
dog clutch U پیوست دندانهای
mordant dye U رنگ دندانهای
molar teeth U دندانهای اسیا
deciduous teeth U دندانهای شیری
saw tooth roof U بام دندانهای
incisor teeth U دندانهای پیش
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
serrated vertical pulse U ضربه عمودی دندانهای
rotten teeth U دندانهای پوسیده یافاسد
sarrated wire rope U طناب سیمی دندانهای
White regular teeth . U دندانهای سفید ومرتب ( یکدست )
zoolite U سنگواره
fossil U سنگواره
fossils U سنگواره
lithic U سنگواره
orthodontia U مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
orthodontics U مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
barbe U شال گردن یا روسری دندانهای ریز
echinite U سنگواره خارپوشت
fossilogy U سنگواره شناسی
subfossil U نیمه سنگواره
fossilist U سنگواره شناس
stone lily U سنگواره سوسنیان
ichnolite U سنگواره جای پا
paleontography U شرح سنگواره ها
reliquix U باقیماندههای سنگواره
Joshegan U جوشقان [این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
paleobotany U سنگواره شناسی گیاهی
encrinite U سنگواره خارپوست سوسنی
A prehistoric fossil. U یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
orohippus U سنگواره چارپایی که اسب رازاده ان میدانند
fossilises U در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilised U در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
index fossil U سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
fossilize U در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilising U در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilizing U در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilizes U در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
ichnite U سنگواره جای پا اثر پای فسیل شده
interdental consonant U حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
faunology U جانوران
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
acephali U جانوران بیسر
faunae U مربوط به جانوران
animal kingdom U جهان جانوران
faunis U الهه جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
invertebrata U جانوران بی مهره
implacentalia U جانوران بی جفت
vermin U جانوران موذی
bimana U جانوران دودست
faunistic U وابسته به جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
animals kingdom U جهان جانوران
animality U زندگی جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
halobiont U جانوران اب شور
menagerie U نمایشگاه جانوران
kit U بچه جانوران
kits U بچه جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
herbivora U جانوران علفخوار
zooplankton U جانوران شناور
lights U ریه جانوران
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
arthropoda U جانوران مفصل دار
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
underbody U پایین تنه جانوران
claws U سرپنجه جانوران ناخن
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
neontology U بررسی جانوران مانده
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
pincer U عضو گازانبری جانوران
claw U سرپنجه جانوران ناخن
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
zootaxy U طبقه بندی جانوران
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
animal husband U پرورش جانوران اهلی
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
oestrum U شهوت ومستی جانوران
instincts U هوش طبیعی جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
articulata U جانوران حلقه دار
zooid U جانورسان شبیه جانوران
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
biosystematic U رده بندی جانوران
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
somite U حلقه یابند بدن جانوران
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
notochord U نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
hemoglobin U ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
macrocephalic U بزرگ سر
propylon U در بزرگ
graves U بزرگ
grave U بزرگ
extensive U بزرگ
egregious U بزرگ
spankings U بزرگ
spanking U بزرگ
eminent U بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com