Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ward
U
سلول زندان
wards
U
سلول زندان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spermatid
U
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium
U
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
U
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
breakaway
U
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
zoogamete
U
سلول
cells
U
سلول
data cell
U
سلول
cell
U
سلول
scarlet sage
U
سلول اتشی
galvanic cell
U
سلول گالوانی
gonium
U
سلول نطفه
cleaves
U
شکافتن سلول
pixel
U
سلول تصویر
germ cell
U
سلول تخم
cleaved
U
شکافتن سلول
germ cell
U
سلول نطفه
cleave
U
شکافتن سلول
photoconductive cell
U
سلول فوتورسانا
binary cell
U
سلول دودویی
memory cell
U
سلول حافظه
gametangium
U
سلول جنسی
selenium cell
U
سلول سلنیومی
storage cell
U
سلول انباره
active cell
U
سلول فعال
accumulator cell
U
سلول اکومولاتور
cellulated
U
سلول دار
cellule
U
سلول کوچک
cellulous
U
سلول دار
transformer cell
U
سلول ترانسفورماتور
unit cell
U
سلول واحد
cellular
U
سلول دار
solar cells
U
سلول خورشیدی
solar cell
U
سلول خورشیدی
cytology
U
سلول شناس
data cell
U
سلول داده
stractural cell
U
سلول ساختاری
cell
U
سلول یکنفری
lymph cell
U
سلول لنف
phagocytosis
U
سلول خواری
mononuclear
U
سلول یک هستهای
celluloid
U
مانند سلول
locular
U
سلول دار
photo cell
U
سلول فتوالکتریک
cells
U
پیل سلول
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریکی
nerve cell
U
سلول عصبی
cell
U
پیل سلول
gonocyte
U
سلول جنسی
syncytium
U
سلول چند هسته ایی
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریک
odontoblast
U
سلول دندانی
cells
U
سلول یکنفری
endoderm
U
لیف درخت یا سلول
spermatogonium
U
سلول موجد تخم
ectoclast
U
پوسته خارجی سلول
progamete
U
سلول مولد تخمچه
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
karyoplasm
U
پرتوپلاسم هسته سلول
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
half cell potential
U
پتانسیل نیم سلول
half cell reaction
U
واکنش نیم سلول
primitive cell
U
سلول واحد ابتدایی
barrier layer cell
U
سلول لایه سدی
ideal galvanic cell
U
سلول گالوانیکی ایده ال
interneural
U
وابسته به سلول عصب
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
interneuron
U
وابسته به سلول عصب
gonocyte
U
سلول تولید کننده
intracellular
U
واقع در درون سلول
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
microphage
U
سلول میکروب خوار کوچک
lysis
U
زوال وفساد سلول وغیره
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
enclosure
U
سلول تارکان دنیا
[دین]
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
ovum
U
سلول نطفه ماده تخمک
karyokinesis
U
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
eletric eye
U
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
pokey
U
زندان
presidio
U
زندان
bridewell
U
زندان
calaboose
U
زندان
gaol
U
زندان
hoosegow
U
زندان
qoud
U
زندان
quod
U
زندان
house of correction
U
زندان
jails
U
زندان
dungeons
U
زندان
jailed
U
زندان
jail
U
زندان
dungeon
U
زندان
prison
U
زندان
prisons
U
زندان
jailing
U
زندان
hothouses
U
زندان
hothouse
U
زندان
grate
U
زندان
tolbooth
U
زندان
tollbooth
U
زندان
gaoled
U
زندان
grates
U
زندان
gaols
U
زندان
slammer
U
زندان
gaoling
U
زندان
grated
U
زندان
imprisonment
U
زندان
entry
U
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
gonogenesis
U
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
guard cell
U
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
nucleolus
U
هستک گرد میان هسته سلول
lysate
U
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
photovoltaic cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
solar cell
U
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
chromatolysis
U
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
gametogenesis
U
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
fibrocyte
U
سلول دوکی شکل بافت همبندی
state prison
U
زندان دولتی
to break the prison
U
گریختن از زندان
sweatbox
U
زندان مجرد
to cage up
U
در زندان افکندن
prison camp
U
زندان صحرایی
prison breaker
U
زندان گریز
prison breaking
U
زندان گریزی
put in jail
U
در زندان افکندن
put in jail
U
به زندان انداختن
to serve time
U
در زندان بسربردن
life sentence
حکم زندان
solitary confinement
U
زندان مجرد
state prison
U
زندان ایالتی
solitary confinement
U
زندان انفرادی
serve time
U
در زندان به سر بردن
prison camps
U
زندان صحرایی
maximum security prison
U
زندان فوق امنیتی
canning
U
زندان کردن
lockups
U
زندان کردن
lockup
U
زندان کردن
disciplinary barracks
U
زندان انضباطی
disciplinary barracks
U
زندان دژبان
imprisons
U
زندان کردن
disprison
U
از زندان دراوردن
dunggeon
U
زندان زیرزمین
imprisoning
U
زندان کردن
imprison
U
زندان کردن
from out the prison
U
از توی زندان
confinement facility
U
تاسیسات زندان
close confinement
U
زندان انفرادی
cans
U
زندان کردن
confinement
U
زندان بودن
wardens
U
رئیس زندان
warden
U
رئیس زندان
incarcerates
U
در زندان نهادن
black hole
U
زندان تاریک
black holes
U
زندان تاریک
bagnio
U
زندان شرقی
incarcerated
U
در زندان نهادن
incarcerate
U
در زندان نهادن
prisons
U
زندان کردن
prisons
U
وابسته به زندان
cell
U
زندان انفرادی
cells
U
زندان انفرادی
can
U
زندان کردن
incarcerating
U
در زندان نهادن
house of d.
U
زندان موقتی
cell
U
زندان تکی
jailbreaks
U
فرار از زندان
jailbreak
U
فرار از زندان
penology
U
اداره زندان
prison
U
وابسته به زندان
cells
U
زندان تکی
prison
U
زندان کردن
disciplinary segregation
U
زندان انضباطی
histogram
U
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
unipotent
U
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
oubliettes
U
سیاه چال ها
[در زندان]
ward
U
حیاط محوطه زندان
dungeons
U
سیاه چال ها
[در زندان]
oubliette
U
سیاه چال
[در زندان]
dungeon
U
سیاه چال
[در زندان]
wards
U
حیاط محوطه زندان
jug
U
زندان
[اصطلاح روزمره]
clink
U
زندان
[اصطلاح روزمره]
To beak jail .
U
از زندان فرار کردن
He was sent to jail.
U
اورابه زندان انداختند
extra good time
U
معافی مشروط از زندان
bastille
U
زندان عمومی سابق در
prison psychosis
U
روان پریشی زندان
prisoner of war cage
U
زندان زندانیان جنگی
extra good time
U
وقت معافیت از زندان
recommit
U
دوباره زندان کردن
lay by the heels
U
در بند یا زندان نهادن
coop
U
اغل گوسفند زندان
breach of prison
U
جرم فرار از زندان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com