English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parting salute U سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute. U بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
salute U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting U احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
saluting battery U توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
saluting U سلام دادن
salutes U سلام دادن
saluted U سلام دادن
salute U سلام دادن
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
to salute an officer U افسری را سلام دادن
to return a greeting U جواب سلام دادن
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
levee U سلام عام بارعام دادن
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
capped U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
instructions U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
regard U سلام
saluting U سلام
regards U سلام
regarded U سلام
salutes U سلام
salutations U سلام
greet U : سلام
greeted U : سلام
salute U سلام
salutation U سلام
saluted U سلام
hello U سلام
greeting U سلام
ave U سلام
all hail U سلام
salaams U سلام
allhail U سلام
good afternoon U سلام
salaamed U سلام
salaam U سلام
greetings U سلام
kind regards U سلام
greets U : سلام
hullo U سلام
howdy U سلام !
salaaming U سلام
blank catridge U گلوله سلام
full dress U لباس سلام
saluting gun U توپ سلام
to give the time of day U سلام کردن
hails U سلام کردن
hailing U سلام کردن
hails U : سلام درود
hailing U : سلام درود
hailed U سلام کردن
hail U سلام کردن
hailed U : سلام درود
take the salute U سلام گرفتن
hail U : سلام درود
to take the salute U سلام گرفتن
admirals' march U سلام تیمساری
hallos U سلام کردن
salaam U سلام کردن
half cap U نیم سلام
styes U سنده سلام
salaams U سلام کردن
nodding acquaintance U سلام علیک
sties U سنده سلام
gun salute U تیر سلام
hullos U سلام کردن
hellos U سلام کردن
sty U سنده سلام
hello U سلام کردن
color salute U سلام به پرچم
greetings U سلام کننده
salaaming U سلام کردن
minute gun U توپ سلام
greeting U سلام کننده
salaamed U سلام کردن
stye U سنده سلام
Remember me to him. سلام من را به او برسان. [مرد]
fire salute U توپ سلام انداختن
give my r. s to him U سلام مرابه او برسانید
curtseying U سلام یاتواضع کردن
to fire salute U توپ سلام انداختن
evening gun U توپ سلام شامگاه
curtsied U سلام یاتواضع کردن
Please give him my (best) regards. U سلام مرا به اوبرسانید
hails U سلام برشما باد
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
peace be with you U سلام برشما باد
Give him my regards. U سلام من را به او برسان. [مرد]
saluter U سلام دهنده یاکننده
hailed U سلام برشما باد
hail U سلام برشما باد
curtsy U سلام یاتواضع کردن
curtsey U سلام یاتواضع کردن
curtsies U سلام یاتواضع کردن
curtsying U سلام یاتواضع کردن
hailing U سلام برشما باد
to make a curtsy U سلام زنانه کردن
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
salutations U تعارف سلام اول نامه
Everyone sends their regards to you. U همگی بهت سلام رسوندن.
gratulate U تبریک گفتن سلام کردن
half cap U سلام با اندک تکانی درکلاه
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
personal salute U تیر سلام برای افراد
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
present arms U سلام درحال پیش فنگ
he has an axe to grind U سلام لربی طمع نیست
To be a nodding acquaintance of someone . U با کسی سلام وعلیک داشتن
To greet someone . To exchange greetings with someone. U با کسی سلام وتعارف کردن
salutation U تعارف سلام اول نامه
to do make or pay obeisance to U بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person? U نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
ahoy U ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
gun salute U سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
martin U نظامی
warlike U نظامی
service U نظامی
fort U دژ نظامی
serviced U نظامی
mil U نظامی
soldiers U نظامی
military U نظامی
martial U نظامی
soldier U نظامی
salvoes U شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo U شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
martial rule U حکومت نظامی
drilling U تمرین نظامی
military intervention U مداخله نظامی
drilled U مشق نظامی
prisidio U قلعه نظامی
drill U مشق نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
posted U پست نظامی
dressing parade U مشق نظامی
civilians U غیر نظامی
regions U ناحیه نظامی
maneuver U تمرین نظامی
region U ناحیه نظامی
to attain a great age U به سن بالارسیدن [نظامی ]
cadets U دانشجوی نظامی
cadet U دانشجوی نظامی
martial court U دادگاه نظامی
council ofwar U شورای نظامی
civilian U غیر نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
military comission U هیئت نظامی
military attache U وابسته نظامی
military funds U بودجه نظامی
military assistance U کمک نظامی
court material U دادگاه نظامی
military area U منطقه نظامی
military advisor U مستشار نظامی
military adviser U مستشار نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
military government U دولت نظامی
court martiall U شورای نظامی
district U ناحیه نظامی
military funds U اعتبار نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
installation U قسمت نظامی
military convention U اتحاد نظامی
military court U دادگاه نظامی
installation U موسسه نظامی
installations U قسمت نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com