English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
salutary U سلامت بخش سودمند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sicker U سلامت
safeness U سلامت
safety U سلامت
healthiness U سلامت
healthily U به سلامت
sanity U سلامت عقل
sanity U سلامت روانی
compos mentis U سلامت عقل
health U سلامت مزاج
mental health U سلامت روانی
ship safety U سلامت کشتی
haleness U سلامت زنده دلی
healt and safety commision U کمیسیون سلامت و امنیت
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
the animal is not s. to touch U دست زدن به ان جانورشرط سلامت نیست
To conserve ones health(energy ) U سلامت ( نیرو ) خود را حفظ کردن
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
Green tea is esteemed for its health-giving properties. U ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
the Holy Grail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Nothing can.compensate for the loss ones health. U هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
practicable <adj.> U سودمند
proper <adj.> U سودمند
purposive <adj.> U سودمند
applicatory <adj.> U سودمند
inefficacious U نا سودمند
purpose-built <adj.> U سودمند
suitable <adj.> U سودمند
functional <adj.> U سودمند
convenient <adj.> U سودمند
expedient <adj.> U سودمند
handy [useful] <adj.> U سودمند
utilitarian [useful] <adj.> U سودمند
helpful <adj.> U سودمند
valuable <adj.> U سودمند
appropriate [for an occasion] <adj.> U سودمند
purposeful <adj.> U سودمند
utile [archaic] [useful] <adj.> U سودمند
benefitical U سودمند
handiest U سودمند
handy <adj.> U سودمند
constructive U سودمند
instrumental U سودمند
good U سودمند
lucrative U سودمند
practical <adj.> U سودمند
beneficial <adj.> U سودمند
practicals U سودمند
handier U سودمند
serviceable <adj.> U سودمند
fit for use U سودمند
gainful U سودمند
salubrious U سودمند
commodious U سودمند
furthersome U سودمند
fructuous U سودمند
advantageous <adj.> U سودمند
advantageaus U سودمند
useful <adj.> U سودمند
good U سودمند مفید
avail U سودمند بودن
advantage U سودمند بودن
practicals U کارکن سودمند
practical U کارکن سودمند
utility U برنامه سودمند
subservient U مادون سودمند
conducive U سودمند مساعد
to be of avail U سودمند بودن
instrumental input U داده سودمند
utilitarianism U سودمند گرایی
utility program U برنامه سودمند
utility programs U برنامههای سودمند
utility routine U روال سودمند
useful work U کار سودمند
e. use ful U بسیار سودمند
benefactress U زن نیوکار سودمند
perficient U سودمند بدردخورنده
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
publicly useful U سودمند برای عموم
pf public utility U سودمند برای همه
hepatic U سودمند برای جگر
it did not profit me U مرا سودمند نبود
available U قابل استفاده سودمند
to come in useful U سودمند واقع شدن
it is of interest to me U برای من سودمند است
wholesore U گوارا سالم سودمند
ana U منتخبات اطلاعات سودمند
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
bestead U سودمند واقع شدن بدردخوردن
to exercise is use ful U ورزش کردن سودمند است
utilitarian U معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to stand any one in good stead U بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
nothing serves to but apology U هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com