English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chemical munition U سلاح شیمیایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range card U کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
chemical survey U بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
armament U سلاح
armour U سلاح
weaponless U بی سلاح
arm U سلاح
armaments U سلاح
weapon U سلاح
armouring U سلاح
armor U سلاح
weapons U سلاح
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
weaponry U تهیه سلاح
range U برد سلاح
pieces U قبضه سلاح
piece U قبضه سلاح
loading U پر کردن سلاح
airgun U سلاح بادی
ranged U برد سلاح
ranges U برد سلاح
panoply U سلاح کامل
arms control U کنترل سلاح
half loaded U سلاح نیمه پر
heavy arm U سلاح سنگین
automatic weapon U سلاح خودکار
offensive weapon U سلاح تهاجمی
offensive weapon U سلاح خطرناک
side armor U سلاح کمری
spica U سماک بی سلاح
to carry arms U سلاح برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
under arms U تحت سلاح
airguns U سلاح بادی
distances U برد سلاح
disarmament U خلع سلاح
dis armament U خلع سلاح
accident U علامت سلاح
distance U برد سلاح
accidents U علامت سلاح
disarm U خلع سلاح کردن
bear arms U تحت سلاح رفتن
disarmed U خلع سلاح کردن
disarms U خلع سلاح کردن
brandishing U تکان دادن سلاح
intermediate range U سلاح برد متوسط
artillery carriage U قنداق سلاح توپخانه
brandishes U تکان دادن سلاح
brandished U تکان دادن سلاح
brandish U تکان دادن سلاح
cycle of operation U دوره عمل سلاح
range correction U تصحیح برد سلاح
safety lock U چفت ضامن سلاح
unarm U خلع سلاح کردن
nukes U با سلاح اتمی حمله کردن
nuke U با سلاح اتمی حمله کردن
heavy weapon U سلاح و جنگ افزار سنگین
nuking U با سلاح اتمی حمله کردن
failure U عمل نکردن گیر سلاح
failures U عمل نکردن گیر سلاح
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
loading U خرج گذاری کردن سلاح
nuked U با سلاح اتمی حمله کردن
jutte U نوعی سلاح بنام ده دست
half loaded U سلاح نیمه خرج گذاری شده
bazooka U یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
to a oneself U خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
concrete steel U سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
bazookas U یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
range calibration U تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
chemical biological and radiological U شیمیایی
chemic U شیمیایی
chemical sense U حس شیمیایی
chemicals U شیمیایی
chemical U شیمیایی
chemical pollution U الودگی شیمیایی
chemical industries U صنایع شیمیایی
chemical kinetics U سینتیک شیمیایی
organic compound U مواد شیمیایی
man-made fiber U الیاف شیمیایی
chemical reaction U واکنش شیمیایی
chemical operations U عملیات شیمیایی
chemical properties U خواص شیمیایی
chemical physics U فیزیک شیمیایی
chemical herbicide U علف کش شیمیایی
chemical fuel U سوخت شیمیایی
chemical grouting U تزریق شیمیایی
chemical injection U تزریق شیمیایی
chemical defense U پدافند شیمیایی
chemical deposits U نهشتهای شیمیایی
chemical element U عنصر شیمیایی
chemical energy U انرژی شیمیایی
chemical equilibrium U تعادل شیمیایی
chemical equivalent U هم ارز شیمیایی
chemical exchange U تبادل شیمیایی
chemical reactor U واکنشگاه شیمیایی
chemical species U گونههای شیمیایی
chemical survey U تجسس شیمیایی
proportioner U مخلوط کن شیمیایی
chemical weathering U هوازدگی شیمیایی
chemiluminescence U نورتابی شیمیایی
chemism U خاصیت شیمیایی
chemisorption U جذب شیمیایی
chemoreceptor U گیرنده شیمیایی
cloud attack U تک با ابر شیمیایی
electrochemical U برقی- شیمیایی
chemical research U پژوهش شیمیایی
chemical security U تامین شیمیایی
quasichemical U شبه شیمیایی
narcosis U خواب شیمیایی
chemical shift U جابجایی شیمیایی
homolysis U تجزیه شیمیایی
galvanic cell U پیل شیمیایی
chemotropism U گرایش شیمیایی
chemical consolidation U تزریق شیمیایی
fertilizer U کود شیمیایی
biochemical U زیستی- شیمیایی
precipitated U رسوب شیمیایی
precipitate U رسوب شیمیایی
mulch U ماده شیمیایی
precipitates U رسوب شیمیایی
compounded U ترکیب شیمیایی
compounds U ترکیب شیمیایی
mulches U ماده شیمیایی
fertilisers U کود شیمیایی
precipitating U رسوب شیمیایی
decomposition U هوازدگی شیمیایی
fertilizers U کود شیمیایی
chemical agent U عامل شیمیایی
chemical agent U ماده شیمیایی
chemical analysis U تجزیه شیمیایی
chemical bond U پیوند شیمیایی
chemical analyse U تجزیه شیمیایی
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
compound U ترکیب شیمیایی
chemical compound U ترکیب شیمیایی
chemical combination U ترکیب شیمیایی
chemical U ماده شیمیایی دارویی
immunochemistry U علم ایمنی شیمیایی
oxides U ماده شیمیایی از اکسیژن
chemicals U ماده شیمیایی دارویی
urinalysis U تجزیه شیمیایی ادرار
chemosynthesis U سنتز باکتری شیمیایی
photochemical smog U دود مه نور شیمیایی
cloud attack U تک شیمیایی با مواد سمی
petrolum chemicals U مواد شیمیایی نفتی
nerve agent U عامل شیمیایی عصبی
vesicant agent U عامل شیمیایی تاول زا
nuclear biological chemical U شیمیایی میکربی هستهای
chemical bonding U تشکیل پیوند شیمیایی
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
oxide U ماده شیمیایی از اکسیژن
photochemical smog U دود مه فتو شیمیایی
chemical weapon U جنگ افزار شیمیایی
toxic agent U عامل شیمیایی سمی
thermolysis U تجزیه شیمیایی در اثرحرارت
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
chemical alarm U اعلام خطر شیمیایی
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
smoke agent U عامل شیمیایی دودانگیز
petrochemicals U مواد شیمیایی نفتی
chemical feedstock U مواد اولیه شیمیایی
acid equivalent U معادل شیمیایی اسید
chemical affinity U میل ترکیبی شیمیایی
immunochemistry U مبحث ایمنی شناسی شیمیایی
neutralises U بطور شیمیایی خنثی کردن
tetrahydrate U ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
synthetic U مواد شیمیایی و پروسس شده
neutralising U بطور شیمیایی خنثی کردن
agent U نماینده عامل شیمیایی خرج
oxime U ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
neutralizing U بطور شیمیایی خنثی کردن
stabilizer U ماده ثبات دهنده شیمیایی
neutralizes U بطور شیمیایی خنثی کردن
trihydrate U ترکیب شیمیایی دارای سه ملکول اب
neutralised U بطور شیمیایی خنثی کردن
stabilisers U ماده ثبات دهنده شیمیایی
neutralize U بطور شیمیایی خنثی کردن
agents U نماینده عامل شیمیایی خرج
actinolagy U معرفت بخواص شیمیایی نور
galvanic battery U دستگاه تولیدالکتریک با عمل شیمیایی
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
absorption compound U ترکیب شیمیایی جذب کننده
chemical warfare U جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
chemical shift non equivalent protons U پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
chemical shift equivalent protons U پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
flavone U ماده شیمیایی بیرنگ ومتبلور
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
goechemical U وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
boron water U ابی که عنصر شیمیایی بردارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com