English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to beat the egg-white until it is stiff U سفیده تخم مرغ را آنقدر بزنند که سفت شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glair U سفیده تخم مرغ سفیده
passing bell U زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
claque U پول گرفته اند دست بزنند
pasquinade U جرشفت هجو نامهای که درجایگاه عمومی بزنند
plough land U مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
gibus U کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
pious fraud U حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
glaireous U سفیده وش
as ... as <adv.> U آنقدر... که
cytoplasm U سفیده یاخته
glaire U سفیده لعاب
chalk stone U سفیده نقرسی
protoplasm U سفیده یاخته
glaire U سفیده تم مرغ
idioplasm U اصل سفیده
egg-white U سفیده تخم مرغ
white of an egg U سفیده تخم مرغ
sarcode U سفیده یاخته حیوانی
plasmic U وابسته به سفیده یاخته
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
He did not live long enough to … U آنقدر عمر نکرد که ...
plasma membrane U غشاء خارجی سفیده یاخته
sclera U صلبیه یا سفیده سخت چشم
endosarc U قسمت درونی سفیده سلول
He drank himself to death. U آنقدر مشروب خورد تامرد
I kept saying it tI'll I was blue in the face. U آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
She had the never to say. . . U آنقدر پررو بود که گفت ...
She talked tI'll she was blue in the face . U آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
scrambled eggs U نیمروی زرده و سفیده مخلوط شده
glairy U مثل سفیده تخم مرغ چسبناک
The exam was too easy for words . U امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
My tea isnt cool enough to drink. U چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
to scare the living daylights out of somebody U کسی را آنقدر بترسانند که زهره اش بترکد
He wears his socks into holes . U آنقدر جوابهارامی پوشد تا سوراخ شوند
She wept herself to sleep . U آنقدر گریه کرد تا خوابش برد
protagon U جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
plasmolysis U چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
to be at a loss as to what to advise U آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
meringue U سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues U سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> U آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com