Perdic | سفره اب با فشار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (6 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	confined water U	سفره اب با فشار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	napery U	سفره و ملافههای خانه دستمال سفره و سفره و غیره
	messmate U	هم سفره
	table U	سفره
	substrate U	سفره
	tablecloth U	سفره
	tablecloths U	سفره
	tabled U	سفره
	table cloth U	سفره
	tables U	سفره
	tabling U	سفره
	aquifer U	سفره اب
	nappe U	سفره
	cabin pressure U	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
	to lay the cloth U	سفره چیدن
	ground water table U	سفره اب زیرزمینی
	free aqifer U	سفره ازاد
	table linen U	دستمال سفره
	serviette U	دستمال سفره
	napkin U	دستمال سفره
	serviettes U	دستمال سفره
	napkins U	دستمال سفره
	confined equifer U	سفره محدود
	frater U	سفره خانه
	canteen U	سفره خانه
	canteens U	سفره خانه
	sheet of drift U	سفره روراندگی
	tableware U	فروف سفره
	a napkin U	یک دستمال سفره
	ground water table U	سفره ابخوان
	water tables U	ابخوان سفره
	water table U	ابخوان سفره
	uncomfined aquifer U	سفره غیرمحدود
	pressurized cabin U	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
	To lay (set) the table . U	سفره انداختن ( چیدن )
	butler U	پیشخدمت سفره ابدارباشی
	tableware U	لوازم میز یا سفره
	napkin ring U	حلقه دستمال پا سفره
	fluctutaion of water table U	نوسان سفره اب زیرزمینی
	butlers U	پیشخدمت سفره ابدارباشی
	To lay (set,prepare)the table. U	سفره ؟( میز ) را چیدن
	table waters U	ابهای معدنی سر سفره
	table water U	سفره اب زیر زمینی
	table ware U	لوازم میز یا سفره
	compensating relief valve U	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
	To clear the dining table. U	میز ( سفره ) را جمع کردن
	pitot static system U	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	recharge rate U	میزان نفوذ اب به سفره درتغذیه مصنوعی
	pantry U	شربت خانه مخصوص لوازم سفره
	pantries U	شربت خانه مخصوص لوازم سفره
	Could we have a napkin please? U	ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
	cabin pressurization safety valve U	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
	compressor pressure ratio U	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
	isopiestic U	دارای فشار یکسان خط هم فشار
	low head plant U	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
	knife boy U	خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
	piezoelectric U	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
	gunroom U	مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
	energy absorber U	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
	impluse level U	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
	high voltage transformer U	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	clear one's ears U	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
	low voltage distribution system U	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
	hypobaric U	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
	pressure U	فشار
	fantod U	فشار
	isobars U	تک فشار
	pressures U	فشار
	pressured U	فشار
	thrusting U	فشار
	thrusts U	فشار
	weight U	فشار
	bunt U	فشار با سر
	pressure curve U	خم فشار
	pressure sense U	حس فشار
	sense of pressure U	حس فشار
	barometric pressure U	فشار جو
	atmospheric pressure U	فشار جو
	back pressure U	پی فشار
	thrust U	فشار
	total pressure U	فشار کل
	pressuring U	فشار
	water pressure U	فشار اب
	distraint U	فشار
	pressing U	فشار
	back iron U	بن فشار
	hydraulic pressure U	فشار اب
	zip U	فشار
	zipped U	فشار
	zipping U	فشار
	zips U	فشار
	violence U	فشار
	constraint U	فشار
	stress U	فشار
	line of thrust U	خط فشار
	stresses U	فشار
	stressing U	فشار
	stroke U	فشار با پا
	stroked U	فشار با پا
	strokes U	فشار با پا
	stroking U	فشار با پا
	isopiestic U	هم فشار
	isobare U	هم فشار
	press U	فشار
	ice push U	فشار یخ
	strain U	فشار
	strains U	فشار
	presses U	فشار
	atmosphere U	فشار جو
	atmospheres U	فشار جو
	isobar U	هم فشار
	impact U	فشار
	brunt U	فشار
	exertion U	فشار
	exertions U	فشار
	pushed U	فشار
	push U	فشار
	impacts U	فشار
	compression U	فشار
	tensions U	فشار
	tension U	فشار
	growing pains U	فشار
	isobar U	تک فشار
	pressure vessel U	فشار
	pressor U	فشار زا
	low pressure U	فشار کم
	pushes U	فشار
	isobars U	هم فشار
	ciderpress U	میوه فشار
	flux density U	تراکم فشار
	intermediate pressure U	فشار متوسط
	low tension magneto U	مگنت کم فشار
	eyestrain U	فشار باصره
	low voltage U	فشار ضعیف
	pressure head U	ارتفاع فشار
	forced draft U	هوای با فشار
	intermediate high voltage line U	خط فشار متوسط
	ciderpress U	سیب فشار
	center of pressure U	مرکز فشار
	piston pressure U	فشار پیستون
	insulation voltage U	فشار ازمایش
	central head U	فشار مرکزی
	centre of pressure U	مرکز فشار
	carebaria U	احساس فشار در سر
	piezometry U	فشار سنجی
	platen U	اهن فشار
	platten U	اهن فشار
	pore pressure U	فشار درونی
	intake pressure U	فشار ورودی
	initial pressure U	فشار ابتدایی
	inflationary pressure U	فشار تورمی
	external pressure U	فشار برونی
	increase of pressure U	افزایش فشار
	pressure surface U	سطح فشار
	impact pressure U	فشار اصابت
	barometric pressure U	فشار بارومتری
	hydrostatic pressure U	فشار ایستابی
	barometric pressure U	فشار هوا
	hydraulic pressure U	فشار هیدرولیکی
	pressure tendency U	گرایش فشار
	pressure transducer U	مبدل فشار
	pressure wave U	موج فشار
	back wash U	فشار عقب اب
	hydrostatic pressure U	فشار عمق
	back pressure U	فشار متقابل
	hydrostatic pressure U	فشار عمق اب
	hydrostatic U	مربوط به فشار اب
	baroreceptor U	گیرنده فشار
	impaction U	فشار سخت
	bearing pressure U	فشار بردگاهی
	incompressible U	فشار ناپذیر
	inclined compression U	فشار مایل
	brush pressure U	فشار زغال
	pressure above the atmosphere U	فشار بالای جو
	pressure adjustment U	تنظیم فشار
	pressure curve U	منحنی فشار
	high tension magneto U	مگنت پر فشار
	pressure face U	سمت فشار
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure hull U	بدنه ضد فشار
	pressure of speech U	فشار تکلم
	bearing pressure U	فشار یاطاقان
	impluse voltage U	فشار ضربهای
	induction voltage U	فشار القائی
	pulse pressure U	فشار نبض
	low tension U	فشار ضعیف
	equilibrium vapor pressure U	فشار به حد تعادل
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	direct pressure U	فشار مستقیم
	low air pressure U	فشار هوای کم
	loss of pressure U	افت فشار
	diffraction loading U	منتجه فشار
	manifold pressure U	فشار گازگاه
	diastolic pressure U	فشار دیاستولی
	manometer U	فشار سنج
	hydrostatic pressure U	فشار ایستائی
	measuring voltage U	فشار سنجش
	deflationary pressure U	فشار ضدتورمی