Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recommend
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommending
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
recommends
U
سفارش کردن توصیه کردن توصیه شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
Other Matches
recommend
U
توصیه کردن
counselling
U
توصیه کردن
counselled
U
توصیه کردن
counsel
U
توصیه کردن
counseled
U
توصیه کردن
recommit
U
توصیه کردن
recommending
U
توصیه کردن
counsels
U
توصیه کردن
recommends
U
توصیه کردن
swear by
U
جدا توصیه کردن
reference
U
توصیه
reference
U
توصیه
recommendations
U
توصیه
recommendation
U
توصیه
references
U
توصیه
commendation
U
توصیه
letter of recommendation
U
توصیه نامه
poniter
U
توصیه مفید
discommend
U
توصیه نکردن
advisable
U
قابل توصیه
Letter of recommendation.
U
توصیه نامه
letter of reference
U
توصیه نامه
recommendatory
U
توصیه امیز
advise
U
توصیه دادن
advises
U
اگاهانیدن توصیه دادن
On my doctors advice.
U
بنا به توصیه پزشکم
advising
U
اگاهانیدن توصیه دادن
He advised (urged) me to go.
U
به من توصیه کرد که بروم
blurb
U
تقریظ یا توصیه نامه مختصری برکتابی
You have been recommended to us.
U
توصیه شما رابه ما کرده اند
I bought it on the recommendation of a friend.
U
طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
recommended retail price
U
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
What advice would you give to someone starting up in business?
U
چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
nihilism
U
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
enjoining
U
سفارش کردن به
enjoin
U
سفارش کردن به
enjoins
U
سفارش کردن به
enjoined
U
سفارش کردن به
indent
U
سفارش درخواست کردن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
indenting
U
سفارش
indent
U
سفارش
reference
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
order
U
سفارش
indents
U
سفارش
purchase order
U
سفارش خرید
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
conditional order
U
سفارش مشروط
engaged
U
سفارش شده
order
U
سفارش دادن
acknowledgement of order
تایید سفارش
back order
U
سفارش معوق
order
U
دستور سفارش
blanket order
U
سفارش کلی
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
indents
U
سفارش دادن
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
indent
U
سفارش دادن
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
trial order
U
سفارش ازمایشی
ordering
U
سفارش دهی
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
outwork
U
سفارش به بیرون
letter of recommendation
U
سفارش نامه
factory order
U
سفارش ساخت
indenting
U
سفارش دادن
place an order
U
سفارش دادن
processing of the order
U
انجام سفارش
modification order
U
سفارش اصلاحی
order format
U
قالب سفارش
order for goods
U
سفارش کالا
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
commendation
U
سفارش تقدیر
send away for
U
سفارش دادن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
order processing time
U
مدت انجام سفارش
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
ordered
U
سفارش داده شده
open indent
U
سفارش خرید باز
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
indents
U
سفارش رسیده از خارج
order processing time
U
زمان انجام سفارش
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
order
U
دستور دادن سفارش
custom-made
U
سفارش داده شده
custom made
U
سفارش داده شده
lead time
U
زمان انجام سفارش
engage
U
از پیش سفارش دادن
engages
U
از پیش سفارش دادن
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
order time
U
زمان سفارش کالا
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
reorder
U
دوباره سفارش دادن
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
indent
U
سفارش رسیده از خارج
re order
U
سفارش دوم باره
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com