English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
lexical U واژهای
one word sentence U جمله تک واژهای
halophrastic language U زبان تک واژهای
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
to insert a letter in a word U حرفی را در میان واژهای جادادن
pseudochromesth U رنگ بینی کاذب واژهای
keyword macro U درشت دستور کلید واژهای
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
oxytone U واژهای که این نشان روی هجای واپسین ان واقع شود
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
irrepressible joy U ادمی که نتوان جلواوراگرفت
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
You cannot make bricks without straw. <proverb> U بى کاه نتوان خشت ساخت .
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
kittle cattle U ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
no enemy is insignificant U دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
irretraceable U که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
irrepressible joy U کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
irredeemably U جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
him who U انرا که
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
had searched U انرا می یافتید
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
i saw it U انرا دیدم
identity of indiscernibles U یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
send it by post U با پست انرا بفرستید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
give it a twist U انرا پیچ بدهید
give it a shake U انرا تکان دهید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
an impossible hat U کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> U آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
loganberry U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com