English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shoot up <idiom> U سریعا رشد کردن
in nothing flat <idiom> U سریعا
expeditiously U سریعا"
speedily U سریعا"
pronto U سریعا
apace U سریعا
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
in no time <idiom> U سریعا ،بزودی
pike U سریعا رفتن
sell like hotcakes <idiom> U سریعا فروختن
snapback U سریعا بهبودی یافتن
dash off <idiom> U سریعا به پایان رساندن
creep up on <idiom> U سریعا به یک طرف خزیدن
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
current fund U اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
adopts U قبول کردن
adopting U قبول کردن
adhibit U قبول کردن
passed U قبول کردن
admit U قبول کردن
admits U قبول کردن
accepts U قبول کردن
admitting U قبول کردن
accept U قبول کردن
passes U قبول کردن
accepting U قبول کردن
pass U قبول کردن
adopt U قبول کردن
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
entertains U قبول کردن
honouring U قبول کردن
entertained U قبول کردن
honoured U قبول کردن
honour U قبول کردن
honored U قبول کردن
honors U قبول کردن
entertain U قبول کردن
accord U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honours U قبول کردن
to take in U قبول کردن
accepting U پسندیدن قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
honors U یاحوالهای را قبول کردن
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
accepts U پسندیدن قبول کردن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
disapprove U قبول نکردن رد کردن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
honored U یاحوالهای را قبول کردن
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honours U یاحوالهای را قبول کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
acceptance of goods U قبول کردن کالا
To adopt a child ( an infant ) . U کودکی را بفرزندی قبول کردن
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
shell out U هزینه چیزی را قبول کردن
pass U تصویب کردن قبول شدن
passes U تصویب کردن قبول شدن
passed U تصویب کردن قبول شدن
vicarious U به نیابت قبول کردن جانشین
refusing U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
ratifying U قبول کردن تصویب کردن
ratified U قبول کردن تصویب کردن
ratifies U قبول کردن تصویب کردن
ratify U قبول کردن تصویب کردن
adopts U قبول کردن اتخاذ کردن
adopting U قبول کردن اتخاذ کردن
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
naturalizes U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalize U اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
acceptance U قبول
acknowledgment U قبول
acceptances U قبول
compliance U قبول
imprimatur U قبول
receptions U قبول
adoption U قبول
admissions U قبول
admission U قبول
intromission U قبول
reception U قبول
received U مورد قبول
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
adopter U قبول کننده
taken U مورد قبول
allowable load U بارقابل قبول
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
adoption U قبول به فرزندی
incompliance U عدم قبول
embracement U قبول اتخاذ
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
I agree. U قبول دارم.
compliancy U قبول اجابت
withdraws U قبول نکردن
compliant U قبول کننده
allowable U قابل قبول
withdraw U قبول نکردن
accept U قبول شدن
receivable U قابل قبول
accepting U قبول شدن
ready acceptance U حسن قبول
agreement U قرار قبول
admissible U قابل قبول
compliantly U با قبول و رضایت
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
reply paid U جواب قبول
express acceptance U قبول صریح
accepts U قبول شدن
agreements U قرار قبول
valid U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
disallowance U عدم قبول
acceptation tacite U قبول ضمنی
disclaim U قبول نکردن
acceptable <adj.> U قابل قبول
ratification U قبول قبولی
disclaimed U قبول نکردن
offer and acceptance U ایجاب و قبول
disclaiming U قبول نکردن
reasonable U قابل قبول
disclaims U قبول نکردن
sufficiently <adv.> U قابل قبول
rejection U قبول نکردن
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
tolerable U قابل قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
intolerancy U عدم قبول
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
acceptances U قبول قرارداد
rejection U عدم قبول
accepter U قبول کننده
acceptor U قبول کننده
acceptance U قبول قرارداد
naturalization U قبول تابعیت
acceptably U بطورقابل قبول
non acceptance U عدم قبول
acceptance by words U قبول قولی
acceptance by conduct U قبول فعلی
intolerance U عدم قبول
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
admittable U قابل قبول
concede U قبول شکست
admission of liability U قبول بدهی
aceptive U قابل قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
believable U قابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
acknowladgement of debt U قبول بدهی
ineligible U غیرقابل قبول
acceptable U قابل قبول
acceptability U قبول شدگی
passable U قابل قبول
conceding U قبول شکست
conceded U قبول شکست
concedes U قبول شکست
accepting bank U بانک قبول کننده
availabe time U زمان مورد قبول
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
popularity U قابل قبول عامه
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
credibility U قابل قبول بودن
d. of a request U عدم قبول خواهش
complier U قبول کننده همدست
recognized refugee U پناهنده قبول شده
takers U قبول کننده شرط
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com