English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recreation therapy U سرگرمی درمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pastimes U سرگرمی
avocation U سرگرمی
entertainment U سرگرمی
entertainments U سرگرمی
diversions U سرگرمی
diversion U سرگرمی
recreations U سرگرمی
earnestness U سرگرمی
divertissement U سرگرمی
divertimento U سرگرمی
sport U سرگرمی
sported U سرگرمی
sports U سرگرمی
recreation U سرگرمی
amusement U سرگرمی
amusements U سرگرمی
pastime U سرگرمی
intentness U سرگرمی توجه
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
focal point U علاقه - سرگرمی
faddle U سرگرمی موقتی
hobby U مشغولیات سرگرمی
hobbies U مشغولیات سرگرمی
earnestly U باشوق و سرگرمی
toy U سرگرمی بازیچه
game U سرگرمی شکار
fun U خوشمزگی سرگرمی
toys U سرگرمی بازیچه
therapeutic U درمانی
hydrotherapy U اب درمانی
hydropathic U اب درمانی
physiotherapy U تن درمانی
physical therapy U تن درمانی
remedial U درمانی
hobbyhorse U کار تفریحی سرگرمی
hydropathist U متخصص اب درمانی
therapeutic community U اجتماع درمانی
hydrotherapeutic U بنگاه اب درمانی
semantic therapy U معنا درمانی
relaxation therapy U ارمش درمانی
hydropath establishment U بنگاه اب درمانی
role therapy U نقش درمانی
hypnotherapy U هیپنوتیسم درمانی
play therapy U بازی درمانی
physical therapy U ورزش درمانی
thermotherapy U حرارت درمانی
narcotherapy U تخدیر درمانی
music therapy U موسیقی درمانی
reality therapy U واقعیت درمانی
therapeutic millieu U محیط درمانی
milieu therapy U محیط درمانی
kinesiotherapy U جنبش درمانی
therapeutic impasse U بن بست درمانی
insight therapy U بینش درمانی
will therapy U اراده درمانی
gestalt therapy U گشتالت درمانی
religious therapy U دین درمانی
group therapy U گروه درمانی
chemotherapy U شیمی درمانی
psychotherapy U روان درمانی
logopedics U گفتار درمانی
radiotherapy U پرتو درمانی
homoeopathy [British] U همسان درمانی
immunotherapy U ایمن درمانی
speech therapy U گفتار درمانی
family therapy U خانواده درمانی
electrotherapy U برق درمانی
homeopathy U همسان درمانی
convulsive therapy U تشنج درمانی
art therapy U هنر درمانی
behavior therapy U رفتار درمانی
game U سرگرمی دوربازی بازی کردن
just for the hell of it <idiom> U هویجوری [بیخودی برای سرگرمی]
fun house U محل سرگرمی وتفریحات مختلف
reconstructive psychotherapy U روان درمانی بازساختی
cerebral electrotherapy U برق درمانی مغزی
balneology U علم استحمام درمانی
direct psychotherapy U روان درمانی رهنمودی
ambulatory psychotherapy U روان درمانی سر پایی
curative U دارای خاصیت درمانی
directive psychotherapy U روان درمانی رهنمودی
psychagogy U روان درمانی رهنمودی
nondirective psychotherapy U روان درمانی بی رهنمود
plays U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
playing U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
played U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
play U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
brief psychotherapy U روان درمانی کوتاه مدت
hospitalization U پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
craft U کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
crafts U کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
cryotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
recreations U تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreation U تفریح سرگرمی وسایل تفریح
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com