Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
traipse
U
سرگردان بودن ول گشتن
traipsed
U
سرگردان بودن ول گشتن
traipses
U
سرگردان بودن ول گشتن
traipsing
U
سرگردان بودن ول گشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
straggle
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
Other Matches
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
wander
U
سرگردان بودن
wandered
U
سرگردان بودن
to be on tenter hooks
U
سرگردان بودن
wanders
U
سرگردان بودن
to be on tenters
U
سرگردان بودن
straggled
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
straggles
U
هرزه روییدن سرگردان بودن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
strangle
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
astray
U
سرگردان
strayed
U
سرگردان
straggler
U
سرگردان
adrift
U
سرگردان
strays
U
سرگردان
wanderer
U
سرگردان
wandering
U
سرگردان
stray
U
سرگردان
runabouts
U
سرگردان
straying
U
سرگردان
wanderings
U
سرگردان
runabout
U
سرگردان
stragglers
U
سرگردان
forlorn
U
سرگردان
vortices
U
سرگردان
strafes
U
سرگردان
vortexes
U
سرگردان
strafed
U
سرگردان
discursive
U
سرگردان
strafe
U
سرگردان
gadabout
U
سرگردان
vortex
U
سرگردان
erratic
U
سرگردان
mazed
U
سرگردان
dp
U
سرگردان
errantly
U
بطور سرگردان
errant
U
سرگردان حادثه جو
straggling
U
سرگردان اواره
to go a
U
سرگردان شدن
stray current
U
جریان سرگردان
stragglers
U
فراری سرگردان
divagate
U
سرگردان شدن
eddy current
U
جریان سرگردان
straggle
U
سرگردان اواره
extravagate
U
سرگردان شدن
straggled
U
سرگردان اواره
frustrated cargo
U
کالای سرگردان
straggles
U
سرگردان اواره
to be in a quandery
U
سرگردان یامتحیرشدن
to lead a
U
سرگردان کردن
straggler
U
فراری سرگردان
straying
U
گم شده یا سرگردان .
strays
U
گم شده یا سرگردان .
wander
U
سرگردان شدن
to be
[left]
stranded
U
سرگردان شدن
wandered
U
سرگردان شدن
derelict
U
ناو سرگردان
wanders
U
سرگردان شدن
stray
U
گم شده یا سرگردان .
ghost signals
U
علایم راداری سرگردان
dodger
U
دور سرگردان جاخالی کن
dodgers
U
دور سرگردان جاخالی کن
erratically
U
بطور سیاریا سرگردان
roil
U
مخلوط کردن سرگردان شدن
awash
U
سرگردان بر روی امواج دریا
chaining
U
اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
sloshing
U
ول گشتن
sloshes
U
ول گشتن
to knock about
U
ول گشتن
hang around
U
ول گشتن
roamed
U
گشتن
putter
U
ول گشتن
roam
U
گشتن
to muck a bout
U
ول گشتن
seach
U
گشتن
swivelled
U
گشتن
swivels
U
گشتن
to go about
U
گشتن
go about
U
گشتن
swivel
U
گشتن
slosh
U
ول گشتن
seek
U
گشتن
seeking
U
گشتن
seeks
U
گشتن
to fool about
U
ول گشتن
puttered
U
ول گشتن
roaming
U
گشتن
to poke a bout
U
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
U
ول گشتن
strangle
U
ول گشتن
searchingly
U
گشتن
searches
U
گشتن
searched
U
گشتن
putters
U
ول گشتن
search
U
گشتن
puttering
U
ول گشتن
roams
U
گشتن
grows
U
شدن گشتن
to search for anything
U
پی چیزی گشتن
turn
U
گشتن چرخیدن
turns
U
گشتن چرخیدن
to prospect
[for]
U
گشتن
[بدنبال]
to rev up
U
تند گشتن
to fish in troubled waters
U
پی بازاراشفته گشتن
orbited
U
بدورمداری گشتن
trolls
U
گشتن سراییدن
trundl
U
غلتیدن گشتن
to wait one's leisure
U
پی فرصت گشتن
to draw blank
U
گشتن وچیزی
orbit
U
بدورمداری گشتن
to turn round
U
دور گشتن
To look for a pretext ( an excuse ).
U
پی بهانه گشتن
ranksack
U
خوب گشتن
orbits
U
بدورمداری گشتن
troll
U
گشتن سراییدن
fossick
U
خوب گشتن
putters
U
مهمل گشتن
grow
U
شدن گشتن
circumambulate
U
بدورچیزی گشتن
puttering
U
مهمل گشتن
idle
U
ازاد گشتن
to look for anything
U
چیزی گشتن
to look for work
U
پی کار گشتن
circumvolve
U
دور گشتن
puttered
U
مهمل گشتن
idled
U
ازاد گشتن
putter
U
مهمل گشتن
trundled
U
گشتن چرخیدن
trundles
U
گشتن چرخیدن
trundling
U
گشتن چرخیدن
trundle
U
گشتن چرخیدن
To adore (dote on) someone.
U
دورکسی گشتن
idles
U
ازاد گشتن
idlest
U
ازاد گشتن
loose
U
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
U
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
U
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
scrounge around
<idiom>
U
درپی چیزی گشتن
ask for trouble
<idiom>
U
دنبال دردسر گشتن
goes
U
گشتن رواج داشتن
to hang about
U
گشتن معطل شدن
goggling
U
چپ نگاه کردن گشتن
slue
U
بدور محورثابتی گشتن
goggled
U
چپ نگاه کردن گشتن
goggle
U
چپ نگاه کردن گشتن
to grope for anything
U
درتاریکی پی چیزی گشتن
grabble
U
با دست پی چیزی گشتن
look (someone) up
<idiom>
U
به دنبال کسی گشتن
go
U
گشتن رواج داشتن
pound the pavement
<idiom>
U
دنبال کار گشتن
rolls
U
غلت خوردن گشتن
hang about
U
گشتن پرسه زدن
grope
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
orbs
U
بدور چیزی گشتن
groped
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
roll
U
غلت خوردن گشتن
orb
U
بدور چیزی گشتن
gropes
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
groping
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
encircling
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircle
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
prowls
U
درپی شکار گشتن
prowling
U
درپی شکار گشتن
prowled
U
درپی شکار گشتن
prowl
U
درپی شکار گشتن
encircled
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
to search
U
گشتن
[جستجو کردن]
rolled
U
غلت خوردن گشتن
pivoted
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivot
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
foraged
U
پی علف گشتن کاوش کردن
rev
U
تند گشتن دور برداشتن
revs
U
تند گشتن دور برداشتن
revved
U
تند گشتن دور برداشتن
rotates
U
دور محور خود گشتن
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
forages
U
پی علف گشتن کاوش کردن
to always look for things to find fault with
U
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
foraging
U
پی علف گشتن کاوش کردن
pivots
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
rummage
U
بهم زدن خوب گشتن
rummaged
U
بهم زدن خوب گشتن
rummages
U
بهم زدن خوب گشتن
rummaging
U
بهم زدن خوب گشتن
rotated
U
دور محور خود گشتن
rotate
U
دور محور خود گشتن
sinecure
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
swirl
U
گشتن باعث چرخش شدن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
sinecures
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
swirled
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
U
گشتن باعث چرخش شدن
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...