Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lich gate
U
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stillborn
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
U
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
U
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
U
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
eye cup
U
فرفی که چشم رادران نگاه داشته
kheda
U
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
kench
U
تغاری که ماهی یاپوست رادران نمک میزنند
necropolis
U
گورستان
burial grounds
U
گورستان
burying ground
U
گورستان
cemeteries
U
گورستان
burial ground
U
گورستان
cemetery
U
گورستان
golgotha
U
گورستان
god's acre
U
گورستان
gods acre
U
گورستان
charnel
U
گورستان
crazing mill
U
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
campo santo
U
گورستان ایتالیا
kirkyard
U
گورستان متصل بکلیسا
ostensorium
U
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
etna
U
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
monstrance
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
fosse commune
U
[قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
church text
U
یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
he may come late
U
شایددیر بیاید
loggia
U
سرپوشیده
porches
U
سرپوشیده
porch
U
سرپوشیده
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
He was not supposed to come today .
U
قرارنبود امروز بیاید
pay a way the sheet
U
کاغذ را بدهید بیاید
xystus
U
ورزشگاه سرپوشیده
grandstands
U
جایگاه سرپوشیده
arena
U
تالار سرپوشیده
grandstand
U
جایگاه سرپوشیده
pitfalls
U
گودال سرپوشیده
cage
U
تالار سرپوشیده
pitfall
U
گودال سرپوشیده
lichgate
U
جای سرپوشیده
loggia
U
ایوان سرپوشیده
archways
U
گذر سرپوشیده
archway
U
گذر سرپوشیده
blind flange
U
فلانژ سرپوشیده
natatorium
U
استخر سرپوشیده
arenas
U
تالار سرپوشیده
cages
U
تالار سرپوشیده
corridors
U
راه سرپوشیده
corridor
U
راه سرپوشیده
field house
U
ورزشگاه سرپوشیده
cloisters
U
راهرو سرپوشیده
lich-gate
U
راهرو سرپوشیده
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
shed
U
کارخانه سرپوشیده
cloister
U
راهرو سرپوشیده
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
drown one's sorrows
<idiom>
U
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
rising mine
U
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
i sat down to recover
U
نشستم زمین که حالم جا بیاید
It all depends on how things develop.
U
بستگی دارد چه پیش بیاید
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
as memory serves
U
هر وقت بیاد انسان بیاید
he may come late
U
ممکن است دیر بیاید
tunnelled
U
مسیر عبوری سرپوشیده
baths
U
استخر شنای سرپوشیده
withoutdoors
U
بیرون از جای سرپوشیده
stoa
U
ایوان یا گردشگاه سرپوشیده
van
U
واگن باری سرپوشیده
vestibules
U
دالان سرپوشیده هشتی
tunneling
U
مسیر عبوری سرپوشیده
culvert
U
مجرای ابگذر سرپوشیده
tunnel
U
مسیر عبوری سرپوشیده
tunnels
U
مسیر عبوری سرپوشیده
vans
U
واگن باری سرپوشیده
tunneled
U
مسیر عبوری سرپوشیده
culverts
U
مجرای ابگذر سرپوشیده
arcade
U
پیاده روی سرپوشیده
indoor polo
U
چوگان در تالار سرپوشیده
vestibule
U
دالان سرپوشیده هشتی
field house
U
تالار سرپوشیده بزرگ
to be long in coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to be a long time in the coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
in one's element
<idiom>
U
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
Now, of all times!
U
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
xystus
U
ایوان سرپوشیده برای ورزش
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ?
U
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
culvert
U
نهر سرپوشیده مجرای اب زیر جاده
culverts
U
نهر سرپوشیده مجرای اب زیر جاده
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
still fishing
U
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
clubhouses
U
ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
clubhouse
U
ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
boxla
U
مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
box lacrosse
U
مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
hearse
U
مرده کش
defunct
U
مرده
hearses
U
مرده کش
extinct
U
مرده
in the dust
U
مرده
his heart sank
U
دل مرده شد
six feet under
<idiom>
U
مرده
lifeless
U
مرده
deceased
U
مرده
vapid
U
مرده
dead
U
مرده
exanimate
U
مرده
one-man
U
یک مرده
at rest
U
مرده
one man
U
یک مرده
low-spirited
U
دل مرده
low spirited
U
دل مرده
necrolatry
U
مرده پرستی
reliquiae
U
مرده ریگ
ground swell
U
موج مرده
necropsy
U
مرده نگری
non productive time
U
زمان مرده
resurrectionist
U
مرده دزد
pah
U
مرده شور
living corpse
U
مرده متحرک
idle turn
U
کلاف مرده
murrain
U
گوشت مرده
still born
U
مرده بدنیاامده
lyke wake
U
پاسبانی مرده در شب
necromania
U
مرده پرستی
necrophagous
U
مرده خور
necrophagous
U
مرده خوار
necrophilia
U
مرده گرایی
saprophage
U
مرده خوار
necrophobia
U
مرده هراسی
resurrection man
U
مرده دزد
inhumationist
U
مرده خاک کن
slaked lime
U
اهک مرده اهک مرده
idle wire
U
سیم مرده
dead as a doornail
<idiom>
U
کاملا مرده
widowers
U
مرد زن مرده
dead as a d.
U
بکلی مرده
dead ball
U
توپ مرده
dead band
U
نوار مرده
dead rise
U
فاصله مرده
dead soils
U
خاکهای مرده
dead space
U
فضای مرده
dead storage
U
گنجایش مرده
dead storage
U
حجم مرده
dead time
U
زمان مرده
defunct
U
مرده درگذشته
dead load
U
بار مرده
autopsies
U
تشریح مرده
time lags
U
زمان مرده
air slaked lime
U
اهک مرده
time lag
U
زمان مرده
death masks
U
قیافه مرده
widower
U
مرد زن مرده
blate
U
روح مرده
death mask
U
قیافه مرده
swells
U
موج مرده
cremation
U
مرده سوزانی
dead volume
U
حجم مرده
deadball
U
توپ مرده
morgues
U
مرده خانه
dull finish
U
کالیبر مرده
dull finish
U
رخده مرده
cremations
U
مرده سوزانی
morgue
U
مرده خانه
exanimate
U
دل مرده وبیروح
stillbirths
U
مرده زاد
stillbirth
U
مرده زاد
parted
U
درگذشته مرده
playing dead
U
مرده نمایی
down with him
U
مرده باد
death day
U
سال مرده
death feigning
U
مرده نمایی
swell
U
موج مرده
swelled
U
موج مرده
out of play
U
توپ مرده
death watch
U
پاسبان مرده
death's head
U
جمجمه مرده
autopsy
U
تشریح مرده
deadness
U
حالت مرده
He is expected to arrive in acople of days.
U
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
sloughy
U
شبیه پوست مرده
sequestrum
U
قسمت بافت مرده
inheritances
U
مرده ریگ وراثت
autopsies
U
تشریح نسج مرده
autopsy
U
تشریح نسج مرده
mortuaries
U
مرده شوی خانه
mortuary
U
مرده شوی خانه
death masks
U
ماسک صورت مرده
Speak well of the dead .
<proverb>
U
پشت سر مرده بد نگو.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com