English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
claw U سرپنجه جانوران ناخن
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
claws U سرپنجه جانوران ناخن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
toe box U چرم لایه سرپنجه کفش
fingernails U ناخن
fingernail U ناخن
finger nail U ناخن
exoskeleton U ناخن
ungual U ناخن
nail ناخن
talon U ناخن
talons U ناخن
nailed U ناخن
nails U ناخن
thumbnails U ناخن شست
nail brushes U ناخن پاک کن
nail files U ناخن تراش
To cut ones nails. U ناخن چیدن
nail files U سوهان ناخن
nail brushes U برس ناخن
nail brush U برس ناخن
nail brush U ناخن پاک کن
emery board U سوهان ناخن
lunula U هلال ته ناخن
onycha U ناخن پریان
onycha U ناخن بویا
parer U ناخن گیر
lunule U هلال ته ناخن
paring knife U ناخن گیر
onychophagia U ناخن خایی
ungual U ناخن دار
hangnail U ریشه ناخن
hang nail U ریشه ناخن
ungulate U بشکل ناخن
nail biting U ناخن خایی
toenail U ناخن انگشت پا
flukes U ناخن لنگر
fluke U ناخن لنگر
thumbnail U ناخن شست
toenails U ناخن انگشت پا
scrape U با ناخن و جنگال خراشیدن
ungula U سم ناخن چنگال چنگک
parings U ناخن بریده شده
nail polish U رنگ و جلای ناخن
scrapes U با ناخن و جنگال خراشیدن
expeditate U ناخن یاپای جلو
paring U ناخن بریده شده
scraping U با ناخن و جنگال خراشیدن
scraped U با ناخن و جنگال خراشیدن
a man's best friends are his ten fingers <proverb> U کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
thumbnails U هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnail U هر چیزی که باندازه ناخن باشد
unguis U ناخنک ناخن پریان میخ یاناخن
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> U گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
hangnail U ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
faunology U جانوران
invertebrata U جانوران بی مهره
implacentalia U جانوران بی جفت
halobiont U جانوران اب شور
faunis U الهه جانوران
faunae U مربوط به جانوران
herbivora U جانوران علفخوار
kit U بچه جانوران
animality U زندگی جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
animal kingdom U جهان جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
lights U ریه جانوران
acephali U جانوران بیسر
kits U بچه جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
faunistic U وابسته به جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
zooplankton U جانوران شناور
vermin U جانوران موذی
bimana U جانوران دودست
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
oestrum U شهوت ومستی جانوران
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
zooid U جانورسان شبیه جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
neontology U بررسی جانوران مانده
animal husband U پرورش جانوران اهلی
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
instincts U هوش طبیعی جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
articulata U جانوران حلقه دار
biosystematic U رده بندی جانوران
arthropoda U جانوران مفصل دار
underbody U پایین تنه جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
somite U حلقه یابند بدن جانوران
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
notochord U نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
hemoglobin U ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
ungicular U ناخن دار سم دار
unguiculate U ناخن دار سم دار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com