Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knock about
U
سرو صدا ایجاد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
perforation
U
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
construct
U
ایجاد کردن ساخت
constructed
U
ایجاد کردن ساخت
constructing
U
ایجاد کردن ساخت
constructs
U
ایجاد کردن ساخت
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documented
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
blow
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
tide
U
جزرومد ایجاد کردن
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
develop
U
ایجاد کردن
develops
U
ایجاد کردن
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
delay
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
delaying
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
delays
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
create
U
ایجاد کردن
creates
U
ایجاد کردن
creating
U
ایجاد کردن
nettle
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettles
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
screech
U
ایجاد کردن
screeched
U
ایجاد کردن
screeches
U
ایجاد کردن
screeching
U
ایجاد کردن
mushroom
U
بسرعت ایجاد کردن
mushroomed
U
بسرعت ایجاد کردن
mushrooming
U
بسرعت ایجاد کردن
mushrooms
U
بسرعت ایجاد کردن
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
deluge
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
revolutionised
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing
U
در کشور ایجاد شورش کردن
wham
U
باتصادم ایجاد صدا کردن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
obstruct
U
ایجاد مانع کردن
obstructed
U
ایجاد مانع کردن
obstructing
U
ایجاد مانع کردن
obstructs
U
ایجاد مانع کردن
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begets
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
engender
U
ایجاد کردن
engendered
U
ایجاد کردن
engendering
U
ایجاد کردن
engenders
U
ایجاد کردن
jingle
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingled
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
discomfit
U
ایجاد اشکال کردن
discomfited
U
ایجاد اشکال کردن
discomfiting
U
ایجاد اشکال کردن
discomfits
U
ایجاد اشکال کردن
breach
U
ایجاد شکاف کردن
breached
U
ایجاد شکاف کردن
breaches
U
ایجاد شکاف کردن
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
preclude
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
Other Matches
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
yowling
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowl
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowls
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
reflecterize
U
ایجاد انعکاس کردن
inbreed
U
از یک نژاد ایجاد کردن
canalize
U
ایجاد ابراه کردن
tempest
U
توفان ایجاد کردن
tempests
U
توفان ایجاد کردن
put out
U
منتشرساختن ایجاد کردن
reflectorize
U
ایجاد انعکاس کردن
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
reflates
U
تورم ایجاد کردن
reflated
U
تورم ایجاد کردن
reflate
U
تورم ایجاد کردن
reflating
U
تورم ایجاد کردن
set off
<idiom>
U
بالانس ایجاد کردن
procreant
U
وابسته به ایجاد کردن یا زادن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
U
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
screeck
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
work out
U
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
screak
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
clunks
U
این صدا را ایجاد کردن
clunk
U
این صدا را ایجاد کردن
twitters
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
whish
U
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
plash
U
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
twittered
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twitter
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
vesiculate
U
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
twittering
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
strangulate
U
خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
calenture
U
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
thermal wax
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
deletion
U
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
origination
U
ایجاد
constructions
U
ایجاد
productions
U
ایجاد
creating
U
ایجاد
development
U
ایجاد
construction
U
ایجاد
production
U
ایجاد
authorship
U
ایجاد
creation
U
ایجاد
bridging
U
ایجاد پل
create
U
ایجاد
generation
U
ایجاد
creates
U
ایجاد
generations
U
ایجاد
developments
U
ایجاد
creations
U
ایجاد
amounted
U
ایجاد مجموعی از...
lactation
U
ایجاد شیر
mythopoeia
U
ایجاد افسانه
looping
U
ایجاد حلقه
resonances
U
ایجاد طنین
creation date
U
تاریخ ایجاد
amounts
U
ایجاد مجموعی از...
money creation
U
ایجاد پول
amount
U
ایجاد مجموعی از...
hypnogenesis
U
ایجاد خواب
amounting
U
ایجاد مجموعی از...
system generation
U
ایجاد سیستم
isochronism
U
ایجاد همزمانی
salivation
U
ایجاد بزاق
lacrimation
U
ایجاد اشک
scandalization
U
ایجاد افتضاح
preclusion
U
ایجاد مانع
causer
U
ایجاد کننده
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
stimulation
U
ایجاد محرک
resonance
U
ایجاد طنین
creation of money
U
ایجاد پول
vacuolation
U
ایجاد حفره
lenticulation
U
ایجاد عدسی
rainmaking
U
ایجاد باران
structuralization
U
ایجاد ساختمان
stylization
U
ایجاد سبک
worker
U
ایجاد کننده
grounding
U
ایجاد زمین
contouring
U
ایجاد طرح
wealth creation
U
ایجاد ثروت
averaging
U
ایجاد میانگین
averages
U
ایجاد میانگین
windowing
U
ایجاد پنجره
polarization
U
ایجاد دو قطب
pick and roll
U
ایجاد سد و چرخش
configure
U
ایجاد پیکربندی
pustulation
U
ایجاد جوش
pupation
U
ایجاد شفیره
stockade
U
ایجاد مانع
obstruction
U
ایجاد مانع
stockades
U
ایجاد مانع
surging
U
ایجاد موج
obstructions
U
ایجاد مانع
spermatogenesis
U
ایجاد نطفه
spiculation
U
ایجاد خار
pitting
U
ایجاد حفره
average
U
ایجاد میانگین
forms
U
ایجاد یک شکل
housing
U
ایجاد مسکن
construct
U
ساختن یا ایجاد
territorialization
U
ایجاد ناحیه
capital creation
U
ایجاد سرمایه
constructed
U
ساختن یا ایجاد
irruption
U
ایجاد ناگهانی
make waves
<idiom>
U
ایجاد دردسر
averaged
U
ایجاد میانگین
originationu
U
ایجاد ابداع
formed
U
ایجاد یک شکل
furunculosis
U
ایجاد کورک
constructs
U
ساختن یا ایجاد
originative
U
ایجاد کننده
constructing
U
ساختن یا ایجاد
orogenesis
U
ایجاد کوه
form
U
ایجاد یک شکل
hypnogenesis
U
ایجاد خواب هیپنوتیزم
bleeps
U
ایجاد صدای اخطار
isochronism
U
ایجاد تقارن همزمانی
creative prescription
U
مرور زمان ایجاد حق
buzzing
U
ایجاد صدای بلند
hydrotaxis
U
ایجاد واکنش در برابر اب
rapprochement
U
ایجاد روابط حسنه
irrupt
U
ناگهان ایجاد شدن
bleeping
U
ایجاد صدای اخطار
thallogenous
U
ایجاد کننده تالیوم
bleeped
U
ایجاد صدای اخطار
buzzes
U
ایجاد صدای بلند
bleep
U
ایجاد صدای اخطار
buzz
U
ایجاد صدای بلند
buzzed
U
ایجاد صدای بلند
ruralization
U
ایجاد زندگی روستایی
steam heating
U
ایجاد حرارت با بخار
arson
U
ایجاد حریق عمدی
recreative
U
دوباره ایجاد کننده
goitrogenic
U
ایجاد کننده گواتر
radiogenic
U
ایجاد شده در اثرتشعشع
pyromania
U
جنون ایجاد حریق
mirrors
U
ایجاد کپی دقیق
mirrored
U
ایجاد کپی دقیق
ulceration
U
ایجاد زخم یا قرحه
mirror
U
ایجاد کپی دقیق
positive prescription
U
مرور زمان ایجاد حق
synchronism
U
ایجاد همزمانی انطباق
goiterogenic
U
ایجاد کننده گواتر
obstruction method
U
روش ایجاد مانع
urtication
U
ایجاد خارش وسوزش
program development cycle
U
چرخه ایجاد برنامه
siliciferous
U
ایجاد کننده سیلیکون
obstruction box
U
جعبه ایجاد مانع
frontogenesis
U
ایجاد جبهه واحد
raise eyebrows
<idiom>
U
ایجاد مشکل و زحمت
holography
U
ایجاد تصویر لیزری
modelling
U
ایجاد مدلهای کامپیوتری
sentimentalization
U
ایجاد احساسات وعواطف
allowance method
U
روش ایجاد ذخیره
trephine
U
ایجاد سوراخ بامته
agitation of water surface
U
ایجاد تلاطم در سطح اب
pro-active
U
گرایش به ایجاد وقایع
shock point
U
نقطه ایجاد زلزله
schismatism
U
ایجاد جدایی تفرقه
hi fi
U
وسایل ایجاد صدا
strike off
U
بی زحمت ایجاد شدن
swisher
U
ایجاد کننده صدای فش فش
rowdyism
U
ایجاد سر وصدا و اشوب
genesis
U
پسوند بمعنی ایجاد کننده
activation
U
کنش ور سازی ایجاد فعالیت
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
cavitation
U
ایجاد حبابهای داخل یک مایع
sealing basin
U
حوضچه ایجاد هوابند ابی
casualty agent
U
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
balancing act
[between something]
U
ایجاد تعادل
[بین دو وضعیت]
quietest
U
عدم ایجاد سر و صدای زیاد
quiet
U
عدم ایجاد سر و صدای زیاد
seminiferous
U
ایجاد کننده بذر یا نطفه
robotization
U
ایجاد وسایل خود کار
antibiotics
U
مانع ایجاد لطمه بزندگی
antibiotic
U
مانع ایجاد لطمه بزندگی
X/OPEN
U
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
terrorism
U
ایجاد ترس ووحشت در مردم
instances
U
شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
instance
U
شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
integrator
U
ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
cenogenesis
U
ایجاد میشود نسل جدید
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
berkeley unix
U
برکلی ایجاد شده است
magneto
U
دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
count
U
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
veins
U
ترک ایجاد شده در سنگها
vein
U
ترک ایجاد شده در سنگها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com