Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
karma
U
سرنوشت مراسم دینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
precepts of god
U
فرایض دینی احکام دینی
predestination
U
سرنوشت
kismet
U
سرنوشت
doom
U
سرنوشت بد
die
U
سرنوشت
destination
U
سرنوشت
destinations
U
سرنوشت
the weird sisters
U
سرنوشت
fates
U
سرنوشت
destinies
U
سرنوشت
destiny
U
سرنوشت
lot
U
سرنوشت
fate
U
سرنوشت
allotment
U
سرنوشت تقدیر
allotments
U
سرنوشت تقدیر
parcae
U
سه خدای سرنوشت
portions
U
سرنوشت قسمت
portion
U
سرنوشت قسمت
common fate
U
سرنوشت مشترک
fatalism
U
اعتقاد به سرنوشت
fatalism
U
سرنوشت باوری
fatalist
U
معتقد به سرنوشت
manifest destiny
U
سرنوشت ملی
ungodliness
U
بی دینی
religious
U
دینی
perfidy
U
بی دینی
godlessness
U
بی دینی
chos in action
U
حق دینی
heathenishness
U
بی دینی
impiousness
U
بی دینی
irreligion
U
بی دینی
impiety
U
بی دینی
indevotion
U
بی دینی
law of common fate
U
قانون سرنوشت مشترک
depth
U
بازیگر سرنوشت ساز
depths
U
بازیگر سرنوشت ساز
ice
U
امتیاز سرنوشت ساز
run off
U
مسابقه سرنوشت ساز
run-off
U
مسابقه سرنوشت ساز
to be the clincher
U
سرنوشت ساختن
[موقعیتی]
run-offs
U
مسابقه سرنوشت ساز
to turn the scales
U
سرنوشت ساختن
[موقعیتی]
deciding
U
امتیاز سرنوشت ساز
a fateful mistake
U
اشتباهی سرنوشت ساز
orthodoxies
U
راست دینی
religious matters
U
امور دینی
things in action
U
اموال دینی
mufti
U
پیشوای دینی
proselytism
U
تبلیغ دینی
religious delusion
U
هذیان دینی
religious instruction
U
اموزش دینی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
religious rites
U
اداب دینی
impiously
U
از روی بی دینی
ghazi
U
مجاهد دینی
martyry
U
بشهادت دینی
orthodoxy
U
راست دینی
dogma
U
عقیده دینی
sacrament
U
ایین دینی
cults
U
ایین دینی
cult
U
ایین دینی
sacrament
U
رسم دینی
dogmas
U
عقیده دینی
sacraments
U
رسم دینی
sacraments
U
ایین دینی
heart of stone
<idiom>
U
شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
his fate is sealed
U
سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
take in stride
<idiom>
U
خودرا به باد سرنوشت دادن
to discharge of an obligation
U
از دینی مبرا کردن
theologue
U
طلبه علوم دینی
declaration of indulgence
U
اعلام ازادی دینی
mystagogy
U
تفسیر رموز دینی
catechesis
U
کتاب تعلیمات دینی
theological school
U
مدرسه علوم دینی
ritualization
U
انجام شعائر دینی
chaplain
U
افسر امور دینی
chaplains
U
افسر امور دینی
seminary
U
مدرسه علوم دینی
adultery
U
بی دینی ازدواج غیرشرعی
seminaries
U
مدرسه علوم دینی
persuasions
U
اطمینان عقیده دینی
persuasion
U
اطمینان عقیده دینی
seal one's fate
U
سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
catechisms
U
کتاب سوال وجواب دینی
catechism
U
کتاب سوال وجواب دینی
hardshell
U
سخت در رعایت ایین دینی
ceremony
U
مراسم
ceremonies
U
مراسم
rituals
U
مراسم
dole
U
سرنوشت تقسیم پول یا غذا در فواصل معین
mosaic d.
U
وضع احکام دینی درزمان موسی
irreligionist
U
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ritualistic
U
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
funerals
U
مراسم دفن
funeral
U
مراسم دفن
morning parade
U
مراسم صبحگاه
ceremony
U
مراسم نظامی
pageant
U
مراسم مجلل
pageants
U
مراسم مجلل
burial service
U
مراسم دفن
ceremonies
U
مراسم نظامی
exequies
U
مراسم تدفین
chalice
U
جام
[در مراسم]
goblet
U
جام
[در مراسم]
theolog
U
دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
dispensations
U
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensation
U
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
calebrate
U
بجا اوردن مراسم
Commemoration services were held .
U
مراسم یاد بودانجام شد
funeral
U
مراسم تشییع جنازه
masses
U
مراسم عشاء ربانی
rite
U
مراسم تشریفات مذهبی
general muster
U
مراسم اجتماعی عمومی
chalice
U
گیلاس شراب
[در مراسم]
goblet
U
گیلاس شراب
[در مراسم]
sacramental
U
وابسته به مراسم مذهبی
massing
U
مراسم عشاء ربانی
funerals
U
مراسم تشییع جنازه
mass
U
مراسم عشاء ربانی
predestinate
U
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
free thinkers
U
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
christening
U
مراسم تعمید ونامگذاری بچه
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
funerary
U
وابسته به مراسم تشییع جنازه
betroth
U
مراسم نامزدی بعمل اوردن
To perform the marriage ceremony.
U
مراسم عقد راجاری کردن
swear in
U
با مراسم تحلیف وارد کردن
solemnity
U
ایین تشریفات مراسم سنگین
side honors
U
مراسم ادای احترام در میزپاس
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
check-in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity
U
مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check in
U
نام نویسی کردن مراسم ورود
guard mount
U
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
last rites
U
مراسم دفن و کفن و دعای ختم
ultraist
U
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
communicant
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
Langhing is improper at a funeral.
U
خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
communicants
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
taperer
U
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
ritualize
U
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
indifferentist
U
کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
burial
U
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
last rites
U
مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
accolades
U
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade
U
سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament
U
مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
burials
U
زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
bar mitzvahs
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bar mitzvah
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
altar-rail
U
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
destine
U
مقدر کردن سرنوشت معین کردن
exequy
U
مراسم تشییع جنازه مشایعت کنندگان جنازه مجلس ترحیم
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
retreat
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
evening parade
U
رژه شامگاه مراسم شامگاه
retreated
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreats
U
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
divorsement
U
طلاق یا مراسم طلاق
landscape carpet
U
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com