English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stylographic pen U سرمدادی خودنویسی که نوک مخروطی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
polyconic grid U سیستم شبکه بندی مخروطی سیستم مختصات مخروطی
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cone shape U مخروطی
conic U مخروطی
cone U مخروطی
cones U مخروطی
conical U مخروطی
spiry U مخروطی
fusiform U مخروطی
chamfered end U راس مخروطی
conic section U مقطع مخروطی
taper off U مخروطی شدن
paraboloid U قطع مخروطی
cone pulley U صفحه مخروطی
tail cone U دنباله مخروطی
reduction crusher U سنگشکن مخروطی
cone antenna U انتن مخروطی
chamfered end U نوک مخروطی
cone shaped U مخروطی شکل
nun buoy U بویه مخروطی
fusion cone U مخروطی اتصال
exhaust cone U مخروطی اگزوز
hyperbola U طرح مخروطی
hollow cone charge U خرج مخروطی
double cone insulator U مقره دو مخروطی
cramwheel U دنده مخروطی
conoidal U مخروطی شکل
conoidal U شبه مخروطی
conoid U مخروطی شکل
conoid U شبه مخروطی
conicalness U شکل مخروطی
conical spring U فنر مخروطی
conical scanning U تقطیع مخروطی
lip angle U زاویه مخروطی
conic sections U مقاطع مخروطی
conical antenna U انتن مخروطی
gothic arch U طاق مخروطی
conical U مخروطی شکل
spire U منار مخروطی
spires U منار مخروطی
cone U ساختمان مخروطی
sharpshooter U زنجره دارای سر مخروطی
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
countersink U خزینه مخروطی کردن
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
conical head lubricating nipple U گریس خور مخروطی
conifer U که میوه مخروطی دارند
conifers U که میوه مخروطی دارند
metal cone tube U لامپ مخروطی فلزی
cone crusher U سنگ شکن مخروطی
bevel gearing U گیربکس دنده مخروطی
strobilus U گل اذین مخروطی شکل
automatic lathe for taper turning U ماشین تراش مخروطی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
erlenmeyer flask U تنگ مخروطی ازمایشگاه
helm U [تاج مخروطی کلیسا]
spires U تاجک مخروطی کلیسا
spire U تاجک مخروطی کلیسا
timken bearing U یاطاقان غلطکی مخروطی
conical U کله قندی مخروطی
epi U [مناره مخروطی کلیسا]
cone type face milling cutter U فرز نوع مخروطی
tepees U خیمه مخروطی سرخ پوستان
tepee U خیمه مخروطی سرخ پوستان
countersink U خزینه دار کردن مخروطی
bevel gear planer U دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
helical tooth bevel gear U چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gutta U تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
rods and cones [in the retina] U یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
haycock U کومه مخروطی که ازعلف خشک درست میشود
bevel gear hob U دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
conoid U [فرمی مخروطی شکل در طاق های گوتیک]
nose cone U دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
wickiup U کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
dimpling U پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
drop U [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
cones U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
cone U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
bezel U حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
hay cock U کومه مخروطی از علف خشک علف
spire U نوک تیز شدن مخروطی شدن
spires U نوک تیز شدن مخروطی شدن
tapered U باریک شدن مخروطی شدن
taper U باریک شدن مخروطی شدن
tapers U باریک شدن مخروطی شدن
are there any remarks? U دارد
he has worms U دارد
chain U دارد.
chains U دارد.
hast U او دارد
he has a rage for money U دارد
he is ill with fever U تب دارد
has U دارد
there is a time for everything U دارد
heavy fighting is in progress U دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
viruses U وجود دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
god is U خداوجود دارد
virus U وجود دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
it has sides U سه پهلو دارد
walls have ears U گوش دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
it is usual with him U عادت دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
Windows GDI U بیتی دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
our library is well stocked U خوبی دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
multungulate U که بیش از دو سم دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
what the odds U چه اهمیت دارد
he is fifty U تمام دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
the probability is U احتمال دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
well and good U باشد چه ضرر دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
bass U کسی که صدای بم دارد
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
back U که یک باتری پشتیبان دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
She has a subtle charm. U جذابیت ظریفی دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
lengths U خط با طول جر حرف دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
it askes for attention U توجه لازم دارد
delectus U برای ترجمه دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
it is of frequent U خیلی مورد دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
in all like U احتمال کلی دارد
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
he is f. of money U پول فراوان دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com