English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
self- U سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
capitalization U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
investment function U تابع سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
funded U سرمایه گذاری کردن
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری القائی
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری کردن
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری کردن
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
invest U سرمایه گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
fund U سرمایه گذاری کردن
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
deposit U سرمایه گذاری کردن
deposits U سرمایه گذاری کردن
financial investment U سرمایه گذاری مالی
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
national investment U سرمایه گذاری ملی
net investment U سرمایه گذاری خالص
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
self- U سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
unfit U نامناسب نامناسب کردن
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
maladapted U نامناسب
inappropriate U نامناسب
untoward U نامناسب
inapt U نامناسب
unsuitably U نامناسب
timeless U نامناسب
misbecoming U نامناسب
malapropos U نامناسب
unsuitable U نامناسب
unhandsome U نامناسب
foreign U نامناسب
improper U نامناسب
infelicitious U نامناسب
unmeet U نامناسب
inutile U بیهوده نامناسب
inconveniently U بطور نامناسب
inadequately U بطور نامناسب
ill sorted U نامناسب ناجور
unpleasantness U وضع نامناسب
incommensurate U نارسا نامناسب
bad break U قطع نامناسب
inappropriate U نامناسب ناجور
mismarriage U پیوند نامناسب
misplaced U نامناسب نابجا
inopportune U بی موقع نامناسب
incompatible U ناجور نامناسب
improper U نامناسب نادرست
unplayable U زمین نامناسب
unrighteous U ناصالح نامناسب
bad soil U خاک نامناسب
unapt U نامناسب غیر محتمل
mismate U وصلت نامناسب کردن
misbecome U نامناسب بودن برای
misalliance U اتحاد وائتلاف نامناسب
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
dissocial U نامناسب برای معاشرت
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
flames U ارسال پیام نامناسب به کاربر
flame U ارسال پیام نامناسب به کاربر
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bad page break U قطع یا مکث نامناسب صفحه
inapplicable U غیر قابل اجرا نامناسب
add insult to the injury <idiom> U [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
scratch file U نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
fix U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
fixes U تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
de scrambler U وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
power approach U تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
playback rate scale factor U نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
degradation U کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
NetBEUI U گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
equity U سرمایه
equities U سرمایه
funded U سرمایه
capital intensive U سرمایه بر
turn over U سرمایه
fund U سرمایه
capital U سرمایه
asset U سرمایه
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
capital transfers U انتقالات سرمایه
capital theory U نظریه سرمایه
capital agglomeration U تجمع سرمایه
accumulation of capital U انباشت سرمایه
capital turnover U گردش سرمایه
capitalization U سرمایه سازی
capital value U ارزش سرمایه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com