English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
human capital U سرمایه انسانی
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
manpower U نیروی انسانی
labour U نیروی انسانی
labors U نیروی انسانی
labored U نیروی انسانی
man power U نیروی انسانی
labor U نیروی انسانی
manpower cieling U سطح نیروی انسانی
high level manpower U نیروی انسانی بالا
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
manpower control U کنترل نیروی انسانی
scientific manpower U نیروی انسانی متخصص
manpower development U پرورش نیروی انسانی
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
manpower loading chart U نمودار تخصیص نیروی انسانی
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
lag rate U نسبت کسری نیروی انسانی
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
financed U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
real investment U سرمایه گذاری واقعی
induced investment U سرمایه گذاری القائی
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
funded U سرمایه گذاری کردن
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
invests U سرمایه گذاری کردن
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
invest U سرمایه گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
national investment U سرمایه گذاری ملی
net investment U سرمایه گذاری خالص
deposit U سرمایه گذاری کردن
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
share holding U سرمایه گذاری در سهام
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
fund U سرمایه گذاری کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
investment function U تابع سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
financial investment U سرمایه گذاری مالی
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
deposits U سرمایه گذاری کردن
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
short-handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
human factor U فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
inhuman U فاقد خوی انسانی غیر انسانی
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
humane U انسانی
humans U انسانی
neoanthropic U نو انسانی
hu man U انسانی
human U انسانی
humanitarian <adj.> U انسانی
humane <adj.> U انسانی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
dehumanised U نا انسانی کردن
preterhuman U فوق انسانی
superhuman U مافوق انسانی
non human U غیر انسانی
non-human U غیر انسانی
unknowable U ماوراتجربیات انسانی
humanly U بطور انسانی
cut-throat U غیر انسانی
hu man nature U طبیعت انسانی
hordes U رمه انسانی
horde U رمه انسانی
inhumane U غیر انسانی
dehumanises U نا انسانی کردن
humanization U انسانی کردن
humanising U انسانی کردن
dehumanized U نا انسانی کردن
humanize U انسانی کردن
dehumanizes U نا انسانی کردن
litterae humaniores U علوم انسانی
dehumanizing U نا انسانی کردن
humanised U انسانی کردن
humanises U انسانی کردن
humanizing U انسانی کردن
humanizes U انسانی کردن
humanized U انسانی کردن
liberal arts U علوم انسانی
dehumanize U نا انسانی کردن
human resources U منابع انسانی
human factor U عوامل انسانی
human factor U عامل انسانی
dehumanising U نا انسانی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com