English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
investment U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
national investment U سرمایه گذاری ملی
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری کردن
investment function U تابع سرمایه گذاری
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
investing U سرمایه گذاری کردن
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
funded U سرمایه گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
invested U سرمایه گذاری کردن
net investment U سرمایه گذاری خالص
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
real investment U سرمایه گذاری واقعی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
induced investment U سرمایه گذاری القائی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
deposits U سرمایه گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
financial investment U سرمایه گذاری مالی
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
fund U سرمایه گذاری کردن
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
oddest U امتیاز دادن
odder U امتیاز دادن
awarding of points U امتیاز دادن
odd U امتیاز دادن
handicaps U امتیاز دادن اشکال
handicap U امتیاز دادن اشکال
lincense U اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
wipe out U شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
lodd of down U از دست دادن امتیاز فرود به علت پنالتی
recapitalize U ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
par in U پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
goal light U چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
refinance U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
distinctions U امتیاز
distinction U امتیاز
ad U امتیاز
pre-eminence U امتیاز
plus U امتیاز
advantage U امتیاز
scoreline U خط امتیاز
credits U امتیاز
pas U امتیاز
franchise U امتیاز
francs U امتیاز
franc U امتیاز
pre eminence U امتیاز
credit U امتیاز
scorelines U خط امتیاز
ads U امتیاز
prominence U امتیاز
prominency U امتیاز
royalties U حق امتیاز
royalty U حق امتیاز
crediting U امتیاز
leases U امتیاز
credited U امتیاز
lease U امتیاز
upper hand U امتیاز
act of grace U امتیاز
privilege U امتیاز
priviege U امتیاز
franchises U امتیاز
concession U امتیاز
exclusiveness U امتیاز
licence U امتیاز
run U یک امتیاز
runs U یک امتیاز
point U امتیاز
game bird U یک امتیاز
score U امتیاز
concessions U امتیاز
scored U امتیاز
scores U امتیاز
rectum U امتیاز
rectums U امتیاز
scoreless U بی امتیاز
licenses U امتیاز
licences U امتیاز
charters U امتیاز
chartering U امتیاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com