English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
over estimate U بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
recapitalize U ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
capitalization U براورد ارزش حال سرمایه
real capital U سرمایه واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
estimated U براورد کردن براورد
estimating U براورد کردن براورد
estimate U براورد کردن براورد
estimates U براورد کردن براورد
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
estimates U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
estimated U براورد کردن
survey U براورد کردن
estimates U براورد کردن
estimating U براورد کردن
surveys U براورد کردن
calculated U براورد کردن
calculates U براورد کردن
estimate U براورد کردن
surveyed U براورد کردن
put at U براورد کردن
calculate U براورد کردن
excessive U بیش ازاندازه
overestimate U زیاد براورد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
over estimation U بیش از حد براورد کردن
overestimating U زیاد براورد کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
misvalue U بناحق براورد کردن
overrate U زیاد براورد کردن
overestimation U پیش براورد کردن
overrated U زیاد براورد کردن
estimable U قابل براورد کردن
overrating U زیاد براورد کردن
misestimate U غلط براورد کردن
overrates U زیاد براورد کردن
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
run into the ground <idiom> U بیش ازاندازه کارکشیدن
undersized U کوچکتر ازاندازه معمولی
it is unusually large U ازاندازه معمول بزرگتراست
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
dam design U براورد سد براورد بند
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
hyperactive U دارای فعالیت بیش ازاندازه
longhair U علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
long haired U علاقمندی وافر وبیش ازاندازه
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
forecast U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted U براورد کردن از قبل پیش بینی
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
realizing U واقعی کردن
actualize واقعی کردن
bring into being U واقعی کردن
accomplish U واقعی کردن
carry out U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
put into effect U واقعی کردن
realize U واقعی کردن
put into practice U واقعی کردن
make a reality U واقعی کردن
fulfill [American] U واقعی کردن
bring inbeing U واقعی کردن
put inpractice U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
execute U واقعی کردن
realized U واقعی کردن
implement U واقعی کردن
make something happen U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
put ineffect U واقعی کردن
actualize U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
actualise [British] U واقعی کردن
realises U واقعی کردن
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
invested U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
funded U سرمایه گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
invest U سرمایه گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
deposits U سرمایه گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
capitalised U سرمایه جمع کردن
capitalises U سرمایه جمع کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
capitalising U سرمایه جمع کردن
capitalize U سرمایه جمع کردن
capitalized U سرمایه جمع کردن
capitalizes U سرمایه جمع کردن
capitalizing U سرمایه جمع کردن
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
participatory U شرکتی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
a company of good standing U شرکتی با اعتبار
Freepost U پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
joint U شرکتی مشاع
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
To lay the foundation of a company. U پایه واساس شرکتی راریختن
clearing houses U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
to have a holding in a company U در شرکتی دارائی سهام داشتن
corporative U وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
developers U شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developer U شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
to boondoggle [American English] U پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
notify party U فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
freighters U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
freighter U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
holding company U شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
backdates U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
cybercafe U شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
mutual fund U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
line of regression U خط براورد
estimation U براورد
estimated U براورد
surveyed U براورد
appraisals U براورد
appraisal U براورد
survey U براورد
estimations U براورد
estimates U براورد
evaluation U براورد
evaluations U براورد
surveys U براورد
estimate U براورد
estimating U براورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com