Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bourgeoisie
U
سرمایه داری حکومت طبقه دوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
anti capitalist
U
ضد سرمایه داری
capitalism
U
سرمایه داری
advanced capitalism
U
سرمایه داری پیشرفته
black capitalism
U
سرمایه داری سیاه
precapitalism
U
پیش از سرمایه داری
capitalism
U
رژیم سرمایه داری
precapitalism
U
ماقبل سرمایه داری
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
mixed capitalism
U
سرمایه داری مختلط
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
bourgeoisie
U
سرمایه داری بورژوازی
capitalist system
U
نظام سرمایه داری
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
laws of motion of capitalism
U
قوانین حرکت سرمایه داری
stagnation thesis
U
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
free enterprise
U
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
capitalist class
U
طبقه سرمایه دار
self goverment
U
خود داری حکومت خود مختار
dictatorships
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorship
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
czarism
U
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
statecraft
U
کشور داری ملک داری
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
technocracies
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
U
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
capital consumption allowance
U
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
theocracies
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
U
حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracy
U
حکومت خدا حکومت روحانیون
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment
U
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
entresol
U
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
intermediate
U
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
financiers
U
سرمایه دار سرمایه گذار
financier
U
سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
residential investments
U
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
U
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital
U
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
capital program
U
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
heptarchical
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic
U
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
stratify
U
طبقه طبقه کردن
tensility
U
کش داری
grittiness
U
شن داری
bigamy
U
دو زن داری
blind man's buff
U
از من داری
wet storage
U
تر داری
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
stigmatism
U
خال داری
dry storage
U
خشک داری
slaveholding
U
برده داری
vigil
U
شب زنده داری
bursaries
U
خزانه داری
self restraint
U
خود داری
serrulation
U
دندانه داری
creaminess
U
خامه داری
night waking
U
شب زنده داری
wakefulness
U
شب زنده داری
tenure
U
اجاره داری
viscosity
U
شیره داری
leasehold
U
اجاره داری
spinosity
U
سیخ داری
communism
U
مردم داری
trusteeship
U
امانت داری
trusteedhip
U
امانت داری
sang-froid
U
خود داری
sang froid
U
خود داری
treasurership
U
خزانه داری
slavery
U
برده داری
farming
U
مزرعه داری
tresury general
U
خزانه داری کل
fisk
U
خزانه داری
retenv
U
خود داری
Exchequer
U
خزانه داری
bursary
U
خزانه داری
conchiferous
U
داری صدف
housekeeping
U
خانه داری
vigilance
U
شب زنده داری
altruism
U
همگونه داری
cellarge
U
حق انبار داری
rhythmicity
U
نواخت داری
treasury general
U
خرانه داری کل
quartermaster
U
سررشته داری
pernoctation
U
شب زنده داری
house work
U
خانه داری
bulkiness
U
تنه داری
quartermasters
U
سررشته داری
fasting
U
روزه داری
angularity
U
گوشه داری
household art
U
هنرخانه داری
charge
U
عهده داری
charges
U
عهده داری
bulkiness
U
جثه داری
notbility
U
خانه داری
lucubration
U
شب زنده داری
blind mans buff
U
ازمن داری
patchiness
U
وصله داری
bean caper
U
پیرسن داری
abstinence;or abstinency
U
خود داری
angularity
U
زاویه داری
angulation
U
زاویه داری
leasing
U
اجاره داری
menage
U
خانه داری
bank protection
U
ساحل داری
non commital
U
خود داری
refusals
U
خود داری رد
wakes
U
شب زنده داری
waked
U
شب زنده داری
tenancies
U
اجاره داری
tenancy
U
اجاره داری
incumbency
U
عهده داری
wake
U
شب زنده داری
continenece
U
خود داری
treasury
U
خزانه داری
thrift
U
خانه داری
refusal
U
خود داری رد
vigils
U
شب زنده داری
attorn
U
اجاره داری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
bailment
U
امانت داری سمساری
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
to keep house
U
خانه داری کردن
keepworthy
U
قابل نگه داری
holding
U
متصرفی اجاره داری
wake
U
شب زنده داری کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
baby sit
U
بچه داری کردن
baby-sat
U
بچه داری کردن
chests
U
تابوت خزانه داری
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
You have cobwebs in your head.
<idiom>
U
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
joint tenancy
U
شرکت در اجاره داری
run the show
U
اختیار داری کردن
How old are you?Whats your age?
U
چند سال داری ؟
chest
U
تابوت خزانه داری
day nursery
U
بچه داری در روز
angularity
U
زاویه داری لاغری
baby-sit
U
بچه داری کردن
spatiality
U
فضا داری فضائیت
double entry
U
دفتر داری مضاعف
joint tenancy
U
اجاره داری مشترک
keep house
U
خانه داری کردن
wakes
U
شب زنده داری کردن
get by
U
نگه داری کردن
to keep shop
U
دکان داری کردن
quartermaster
U
رسته سررشته داری
refrain
U
خود داری کردن
refrainment
U
خود داری اجتناب
home economics
U
اقتصاد خانه داری
keep
U
حفافت امانت داری
succulence
U
اب داری حالت ابکی
housekeep
U
خانه داری کردن
refraining
U
خود داری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
refrained
U
خود داری کردن
nolle proseequi
U
خود داری از پی کرد
procurator general
U
کفیل خزانه داری
quartermasters
U
رسته سررشته داری
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
household art
U
اصول خانه داری
land tenure
U
اجاره داری زمین
chamberlainship
U
پرده داری گنجوری
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com