English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
speed limit U سرعت مجاز
speed limits U سرعت مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
Other Matches
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
permissive U مجاز
authorized U مجاز
licensed U مجاز
rated U مجاز
licensable U مجاز
admissibll U مجاز
certified U مجاز
metonymy U مجاز
admittable U مجاز
tropologic U مجاز
allowable U مجاز
permitted U مجاز
at liberty U مجاز
admissible U مجاز
toluene U حد مجاز
lawful U مجاز
commissioned U مجاز
authorised U مجاز
authorrized U مجاز
allowed U مجاز
legal U مجاز
permissible U مجاز
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
accredited U مجاز معتبر
justifiability U مجاز بودنی
tolerances U خطای مجاز
legitimising U مجاز کردن
prescribed load U بار مجاز
permissibly U بطور مجاز
legitimises U مجاز کردن
tolerances U تفاوت مجاز
revocable contract U عقد مجاز
tolerance U خطای مجاز
legitimize U مجاز کردن
fair game U شکار مجاز
legitimization U مجاز کردن
legitimised U مجاز کردن
tolerance U تفاوت مجاز
safe load U بار مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
permissible load U بار مجاز
metonym U مجاز مرسل
dosing U مقدار مجاز
doses U مقدار مجاز
dosed U مقدار مجاز
dose U مقدار مجاز
troplogy U مجاز گوئی
unauthorized U غیر مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
trope U مجاز استعاره
contraband U غیر مجاز
allowances U میزان مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
licit U روا مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
working load U بار مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
permitting U مجاز کردن
permits U مجاز کردن
permit U مجاز کردن
lawfully U به طور مجاز
allowance U میزان مجاز
not allowed U غیر مجاز
legitimized U مجاز کردن
complements U حد مجاز مکمل
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
authorized program U برنامه مجاز
frees U مجاز منفصل
freeing U مجاز منفصل
freed U مجاز منفصل
free U مجاز منفصل
working stress U تنش مجاز
height clearance U ارتفاع مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
authorized bank U بانک مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
complemented U حد مجاز مکمل
complement U حد مجاز مکمل
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
figuratively U بطور مجاز
authorise U مجاز نمودن
allowable stress U تنش مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
allowable load U بار مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
allowable level U تراز مجاز
admitance U روا مجاز
legitimizing U مجاز کردن
delegation of authority U مجاز شمردن
on the house <idiom> U مجاز درکاری
settings U شدت مجاز
setting U شدت مجاز
legitimizes U مجاز کردن
impermissible U غیر مجاز
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
licensing hours زمان مجاز
bona fide holder U دارنده مجاز
bag limit U حد مجاز صید
idiographic U وابسته به مجاز
ban item U غیر مجاز
tensile stress U تنش کششی مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
number U مجموعه مقادیر مجاز
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
forbidden band U نوار غیر مجاز
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
tare U وزن مجاز یک فرف
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
permissible dosage U میزان داروی مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
rating U نحوه عملکرد مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
security U مشخصات کاربران مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
illigal character U دخشه غیر مجاز
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
allowable cargo load U فرفیت بار مجاز هواپیما
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
lincense or cence U مجاز کردن پروانه دادن
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com