English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He shook his head. U سرش راتکان داد (بعلامت مخالفتی ونفی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He nodded. U سرش راتکان داد ( بعلامت موافقت )
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
bat U چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bats U چشمک زدن مژگان راتکان دادن
batted U چشمک زدن مژگان راتکان دادن
As a mark of respect ( esteem) . U بعلامت احترام
masurium U فلزمازوریوم بعلامت a
to interlock levers U اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
How very odd. Well I never. U چه چیزها ( بعلامت تعجب )
tellurium U شبه فلز کمیابی بعلامت Te
terbium U عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
thallium U عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
beryllium U فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
nod U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodded U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
nods U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
hoick U فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
white flag U پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
storm warning U پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com