Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
airman
U
سرباز نیروی هوایی
airmen
U
سرباز نیروی هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
airman basic
U
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
Other Matches
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
blue jacket
U
سرباز نیروی دریائی
seaman recruit
U
سرباز ساده نیروی دریایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
air force
U
نیروی هوایی
air forces
U
نیروی هوایی
air command
U
فرماندهی نیروی هوایی
tactical air force
U
نیروی هوایی تاکتیکی
air police
U
دژبان نیروی هوایی
fly boy
U
عضو نیروی هوایی
air force base
U
پایگاه نیروی هوایی
flight surgeon
U
افسر پزشک نیروی هوایی
tactical air commander
U
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
airmen
U
پرسنل نیروی هوایی هوانورد
airman
U
پرسنل نیروی هوایی هوانورد
RAF
U
مخفف نیروی هوایی پادشاهی
U.S.A.F
U
مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
tactical air command center
U
مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
reflex force
U
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
tactical air control center
U
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
sappers
U
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sapper
U
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sagging
U
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
tactical air
U
نیروی هوایی تاکتیکی هواپیمایی تاکتیکی
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
air picket
U
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout
U
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic
U
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airlift capacity
U
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air search attack unit
U
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
channel airlift
U
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
troopers
U
سرباز بر
militiaman
U
سرباز
lines man
U
سرباز صف
sepoy
U
سرباز
militiamen
U
سرباز
linesman
U
سرباز صف
linesmen
U
سرباز صف
man of war
U
سرباز
trooper
U
سرباز بر
miliaman
U
سرباز
man at arms
U
سرباز
ranker
U
سرباز
enlistedman
U
سرباز
gl
U
سرباز
he is a private
U
او سرباز
conscripting
U
سرباز
soldier
U
سرباز
conscripts
U
سرباز
jacks
U
سرباز
comrade in arms
U
سرباز
court card
U
سرباز
conscripted
U
سرباز
jack
U
سرباز
conscript
U
سرباز
campers
U
سرباز
camper
U
سرباز
comrades in arms
U
سرباز
soldiers
U
سرباز
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
trimetrogon
U
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
ranksman
U
سرباز صفی
earls
U
سرباز دلیر
cavalier
U
سرباز سوار
earl
U
سرباز دلیر
conscript
U
سرباز وفیفه
conscription
U
سرباز گیری
infantry
U
سرباز پیاده
troopship
U
کشتی سرباز بر
veteran
U
کهنه سرباز
legionnaire
U
سرباز هنگ
private first class
U
سرباز یکم
defaulter
U
سرباز مقصر
defaulters
U
سرباز مقصر
veterans
U
کهنه سرباز
tommy atkins
U
سرباز انگلیسی
ranko
U
سرباز معمولی
rifle man
U
سرباز پیاده
recruit
U
تازه سرباز
redcoat
U
سرباز انگلیسی
withdraws
U
سرباز زدن
liner
U
سرباز خط جبهه
withdraw
U
سرباز زدن
levying
U
سرباز گیری
levy
U
سرباز گیری
levies
U
سرباز گیری
levied
U
سرباز گیری
liners
U
سرباز خط جبهه
recruits
U
تازه سرباز
soldiery
U
یک دسته سرباز
applicants
U
سرباز داوطلب
applicant
U
سرباز داوطلب
mercenary
U
سرباز مزدور
conscripted
U
سرباز وفیفه
conscripting
U
سرباز وفیفه
recruitment
U
سرباز گیری
conscripts
U
سرباز وفیفه
recruiting
U
تازه سرباز
recruited
U
تازه سرباز
mercenaries
U
سرباز مزدور
stratocracy
U
سرباز سالاری
furlough
U
مرخصی سرباز
foot slugger
U
سرباز پیاده
footsoldier
U
سرباز پیاده
drafts
U
سرباز وفیفه
drafted
U
سرباز وفیفه
open hearth furnace
U
کوره سرباز
legionary
U
سرباز هنگ
infantry man
U
سرباز پیاده
privates
U
مستور سرباز
private
U
مستور سرباز
legionary
U
سرباز سپاهی
refused
U
سرباز زدن
draft
U
سرباز وفیفه
refusing
U
سرباز زدن
paratroopers
U
سرباز چترباز
foreign volunteer
U
[سرباز]
مزدور
sellsword
U
[سرباز]
مزدور
caserne
U
سرباز خانه
refuse
U
سرباز زدن
enlistee
U
سرباز داوطلب
grabby
U
سرباز پیاده
paratrooper
U
سرباز چترباز
refuses
U
سرباز زدن
air survey photography
U
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
kit
U
سطل توشه سرباز
dough boy
U
سرباز پیاده نظام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com